از سخن‌های دیرینه: هنر جوی و با مرد دانا نشین/ چو خواهی که یابی ز بخت آفرین

 


 
یکی از تازه‌ترین کتاب‌هایی که این روزها در حوزه ادبیات فارسی منتشر شده، کتاب «از شاهنامه تا رمان» نوشته دکتر اعظم نیک‌خواه فاردقی با مقدمه دکتر محمدجعفر یاحقی است. این کتاب ورود شخصیت‌های شاهنامه فردوسی به رمان‌های فارسی را از سال 1370 تا 1390 بررسی کرده‌ و کنش اجتماعی، دغدغه‌ها و مواضع فکری نویسنده‌های این آثار را نشان داده‌است. در ادامه گفت‌وگوی ما را با نویسنده این کتاب ارزشمند که جایش در حوزه مطالعات و پژوهش‌های ادبی بسیار خالی بود، می‌خوانید.
 
nikkhah1
 
  کتاب «از شاهنامه تا رمان» از چه می‌گوید؟
این کتاب از رسالت اجتماعی ادبیات می‌گوید. از این که رسالت ادبیات صرفاً ایجاد لذت ادبی نیست. ادبیات و ادبیاتی‌ها دغدغه دارند. مگر می‌شود نویسنده یا شاعری در انزوا و خلوت خودش بدون هیچ توجهی به جامعۀ خود و مسائل مربوط به آن، به خلق اثرش بپردازد؟ در این کتاب سعی کرده‌ام با بررسی چرایی وجود کنشگران شاهنامه در برخی رمان‌های فارسی، مواضع و دغدغه‌های فکری و اجتماعی نویسندگان آن ها را نشان دهم. به‌عنوان نمونه، ما دو رمان با محوریت تهمینه داریم، یکی قصه تهمینه نوشته محمد محمدعلی و دیگری، تهمینه نوشته نادعلی همدانی. هردوی این رمان‌ها در یک برهه زمانی چاپ شده‌اند. چرا تهمینه محمدعلی تهمینه‌بودن را انکار می‌کند و تصمیم می‌گیرد سنت‌شکن باشد؟ حتی اسمش را هم عوض می‌کند. شخصیت سیروس زابلی که درواقع همان رستم زابلی است، چرا در این رمان به شخصیتی ضعیف و منفعل تبدیل شده؟ تهمینه نادعلی همدانی چرا به‌رغم تهمینه محمدعلی، به زنانگی‌اش معترض نیست؟ در همین رمان نادعلی همدانی، چه اتفاقی می‌افتد که گردآفرید از پهلوانی و جنگاوری‌اش ناراضی است و تصمیم می‌گیرد لباس جنگ را کنار بگذارد و فقط مادر و همسر باشد؟ در رمان به هادس خوش آمدید، نوشته بلقیس سلیمانی، رودابه را داریم؛ اما چه اتفاقی می‌افتد که کنش‌های این رودابه کاملا عکس و درتضاد با رودابه شاهنامه است. در رمان سهراب‌کشان داستان رستم و سهراب تکرار می‌شود؛ اما چرا این بار پیروز میدان سهراب است؟ من در این رمان پاسخ این پرسش‌ها را در بافت سیاسی-اجتماعی جامعه تولید متن کاویده‌ام.
 
ایدۀ نوشتن کتاب از کجا شکل گرفت؟
 این کتاب در اصل رسالۀ دکترای من است. چند سال پیش که قرار بود، پیشنهادۀ  موضوع رساله را انتخاب کنم و بنویسم، موضوعات مختلفی در ذهنم می‌چرخید. از طرفی، نظریه‌زده شده بودم. هرکدام از پژوهش‌های چاپ‌شده را که مطالعه می‌کردم، نام یک نظریه را بر پیشانی‌اش می‌دیدم. پژوهش‌های این‌چنینی بد نیستند؛ اما چیزی که من در بیشتر آن‌ها می‌دیدم، استفادۀ سطحی ناقصی از آن نظریه‌ها بود. به همین دلیل دلم نمی‌خواست من هم همان راه را بروم. در این میان چیزی که بیشتر از همه مرا به این سمت سوق داد، بازخوردهای مردم و حتی برخی رسانه‌ها درباره ادبیات بود. بارها و بارها دیده بودم که ادبیات را به شعر و شاعری تقلیل می‌دهند و تصویری که از ادبیاتی‌ها در ذهنشان است، افرادی بیمارگونه و منزوی با حافظه‌های شعری قوی است؛ افرادی منفعل و بی‌تفاوت   به مسائل و مشکلات اطرافشان! به همین دلیل تصمیم گرفتم به آن بُعدی از ادبیات بپردازم که کمتر دیده شده بود و از آن برهۀ زمانی‌ بنویسم که پژوهشگران کمتر از آن نوشته بودند.
 
شما استفاده نویسنده‌ها از شخصیت‌های شاهنامه را در دو دهۀ داستان‌نویسی ایرانی بررسی کرده‌اید، مشکلات پیش پای شما در این راه چه بود؟ 
مشکلات موجود در این مسیر کم نبود و نیست. در رشتۀ دانشگاهی ادبیات، متأسفانه کمتر پژوهشگرانی هستند که بخواهند وارد جامعه‌شناسی سیاسی آثار ادبی مربوط به دهه‌های اخیر شوند. شاید هم دلیلش این است که از موانع پیش رو خبر دارند. شاید باور نکنید؛ اما ما در ادبیات حتی معدود استادانی داریم که موضوع پرداختن ادبیات به مسائل سیاسی-اجتماعی را نمی‌پذیرند و حتی مقالات مرتبط با این موضوع را رد می‌کنند. علاوه‌براین، مانع دیگر برای من، کمبود منابع بود. حتی کتاب‌های حوزۀ جامعه‌شناسی و علوم سیاسی کمتر به برهۀ زمانی مد نظر من پرداخته بودند. برخی‌ها هم که مربوط به این دوره بودند، با توجه به دیدگاه‌های افراطی و جهت‌دار نویسندگانشان، قابل استناد نبودند.
 
نوشتن این کتاب چقدر زمان برد؟
از روزی که نگارش پیشنهادۀ رسالۀ دکترایم را شروع کردم، پنج یا شش سالی می‌‌گذرد. از همان زمان هم قاطعانه تصمیم گرفتم پژوهش‌هایم را به‌صورت کتابی چاپ کنم تا شاید بخش اندکی از خلأ وجود این‌گونه آثار را در حوزۀ ادبیات برطرف کند و خوشحالم که این دغدغه به بار نشست.
 
نویسنده: الهه آرانیان