یک هفته هجر را گذراندیم و زندهایم
ما را به سختجانی خود این گمان نبود!
مراسم هفتمین روز درگذشت ناباورانۀ دکتر اکبر نحوی برگزار شد. این مراسم از راه اینستاگرام انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی فارس در تاریخ 25 آذرماه 1400 پخش شد. در این مراسم دکتر محمدجعفر یاحقی رئیس انجمن ترویج شعبه خراسان، دکتر ابوالفضل خطیبی از دوستان زندهیاد دکتر نحوی و دکتر جوکار از همدرسان وی در دانشگاه، در سال 1358 به ایراد سخنرانی پرداختند و از فضایل اخلاقی و وسعت دانش و عمق پژوهشهای علمی دکتر نحوی سخن گفتند.
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن؟
دکتر یاحقی گفتار خود را با تسلیت به خانوادۀ آن استاد بیبدیل و جامعۀ ادبی آغاز کرد و درگذشت دکتر نحوی را بسیار تکاندهنده توصیف کرد. وی از نجابت، سلامت نفس، پاکدامنی و پاکنیتی علمی دکتر نحوی یاد کرد و بر عمر کوتاه ایشان دریغ خورد. دکتر یاحقی ضمن اشاره به مقالۀ دکتر نحوی در خصوص شاهنامه، به کارهای پخته و سنجیده ایشان اشاره کرد و اظهار داشت انسانهایی که انصاف را در پژوهش رعایت میکنند زیاد نیستند. علم و دانش چیزی و انسانیت و شرف و انصاف چیز دیگری است. همچنین به تواضع مثالزدنی دکتر نحوی یاد کرد که زبانزد است و الگویی برای دانشجویان میتواند باشد. وی از شادی حضور دکتر نحوی در فضای فرهنگستان، و از نجابت و سکوت و آرامش ایشان که احترام برانگیز بوده است، نیز سخن گفت.
شاخ پرمیوه سر بر زمین دارد!
دکتر یاحقی با اشاره به امانت دادن نسخۀ برزونامۀ کهن خود به شادروان دکتر نحوی، چنین گفت: زمانی که دکتر نحوی برزونامۀ کهن را چاپ میکرد در مقدمۀ کتاب خود از من نیز، تنها به خاطر به امانت گرفتن نسخه، نام برده است. نیز به فروتنی ایشان هنگام درخواست برای نوشتن حسبحال خود در دانشنامه شاهنامه و فردوسی، اشاره کرد و در ادامه از گفتوگوی خود و دکتر نحوی دربارۀ سرگذشت معصومانۀ ایشان سخن گفت و بیان کرد این سرگذشت از دکتر نحوی به یادگار مانده است و وی آن را به شکل شرححال علمی درآورده است. در پایان دکتر یاحقی دربارۀ آخرین کار ایشان، تصحیح نسخۀ مجمل التواریخ والقصص، اظهار داشت تصحیح دکتر نحوی حاوی نکتهها و بدعتهاییست که جای خالی بسیاری مطالب را پر کرده است.
اگر مرگ دادست بیداد چیست
ز داد این همه بانگ و فریاد چیست
دکتر ابوالفضل خطیبی به یاد عزیز و دوست از دست رفتۀ خود به رسم ادب، علیرغم ناخوش احوالی در این نشست شرکت کرد و پس از عرض تسلیت به خانوادۀ دکتر نحوی، چنین گفت: بیتی که در آغاز کلام خود خواندم درباره مرگ است : برخلاف آن چیزی که تصور میشود مرگ حق است، مرگ حق نیست؛ مرگ ستمکار است، مرگ پتیارگ است. در ایران باستان تلقی از مرگ چنین بوده که مرگ دیوی سراسر بیداد بوده است.
دکتر خطیبی از قلب مهربان و بزرگ دکتر نحوی یاد کرد و اظهار داشت باید نسل جوان با چنین شخصیتی آشنا شوند. وی از دو عزیز درگذشته که همچون دکتر نحوی عمر کوتاهی داشتند یاد کرد: همشهریِ شادروان، دکتر علیرضا شاپورشهبازی شاهنامهشناس برجسته و دیگر دکتر احمد تفضلی که در دام اهریمن گرفتار شد. دکتر خطیبی در ادامۀ سخنان خود به تخصص اصلی دکتر نحوی، تصحیح نسخ و گشودن گره ابیات بسیار دشوار اشاره کرد و وی را ستون استوار ادب ایرانزمین بهویژه در شاهنامهشناسی دانست. وی بیان داشت گرچه بیشترین علایق و تحقیقات دکتر نحوی در حوزۀ شاهنامه بود اما تصحیح شیرازنامه و مقالات دقیق و عمیقی درباره سعدی و حافظ تیز در کارنامۀ علمی وی است. همچنین از آخرین کار دکتر نحوی تصحیح تاریخ عمومی مجمل التواریخ والقصص نام برد و آن را کاری بس عظیم دانست که در تکمیل کار زندهیاد ملکالشعرا بهار انجام شده است. وی اظهار داشت دکتر نحوی در زمینۀ عربیدانی در میان استادان معاصر فوقالعاده بود و به واسطۀ همین تسلط در تصحیح بیتهای شاهنامه ازجمله دو واژه در شاهنامه: «مرداس» و «ضحاک» کالبدشکافی کرد و به این نتیجه رسید که آنها، دو نام کهن عربی است.
به اندازه سخن میگفت!
دکتر خطیبی از جدیدترین و آخرین مقاله دکتر نحوی: «درنگی بر دو بیت شاهنامه» نام برد و آن را مقالۀ کوتاه اما بسیار مهمی دانست که مشکل دو بیت شاهنامه را حل کرده است. وی بر این عقیده است که مقالات دکتر نحوی قابل مقایسه با مقالات دکتر تفضلی است. این مقاله نشان میدهد دکتر نحوی علاوه بر تسلط زیاد بر منابع عربی، در منابع یونانی نیز شناخت دقیقی داشته است. به عنوان مثال دکتر نحوی در شاهنامه معنای درست و دقیقِ «شمعیاران» را حل کرد و این نشان میدهد وی با شیوۀ تصحیح انتقادی متون بسیار آشنا بوده و آن ضبط دشوارتر را برگزیده است. همانطور که گفته میشود یک آیه میتواند آیۀ دیگر را تفسیر کند، در شاهنامه نیز یک بیت، بیت دیگر را تفسیر میکند: در داستان کیخسرو نیز بیتی هست که این اصطلاح به کار رفته است و در این بیت آن معنا تایید میشود؛
برفتند با شمعیاران ز پیش
دلی شاد و خرم به ایوان خویش.
دکتر خطیبی به مقالۀ دیگر دکتر نحوی اشاره کرد و آن را شاهکار تحقیق دانست و چنین بیان کرد: آن مقاله دربارۀ فرامرزنامه کوچک است که دکتر نحوی با احاطه ای که بر منابع داشت، نشان داده است سرایندۀ فرامرزنامۀ کوچک چه کسی است. استدلالهای وی در اثبات هویت سرایندۀ کتاب آنچنان منطقی و علمی و قانع کننده بود که نام «رفیعالدین مرزبان فارسی» را بر روی جلد کتاب آوردهایم. این دقیقهها و نکتهها نه تنها ازاحاطه گستردۀ دکتر نحوی به منابع فارسی، عربی و یونانی نشات میگیرد، بلکه از هوش سرشار او نیز بود.
وی به مقالۀ ارزنده دیگری از دکتر نحوی اشاره کرد و چنین گفت: در مقالۀ «روشهای ارجاع به منابع در شاهنامه» میبینیم نیمی از مقاله ارجاع به منابع عربی است. وی اصطلاحات فارسی را با اصطلاحات عربی مقایسه کرده است و معادل آنها را در شاهنامه یافته است. پژوهش دقیق دکتر نحوی اثبات میکند شیوۀ ارجاعدهی در شاهنامه ما را به منابع مکتوب میرساند، چنانکه پیش از این شاهنامهشناسان دیگر همچون دکتر خالقیمطلق و دکتر خطیبی و دکتر امیدسالار به آن پرداختهاند، اما سخن آخر را ایشان گفته است.
در ادامۀ نشست، بخشی از فایل تصویری سخنرانی دکتر نحوی دربارۀ تأثیر سعدی بر زبان فارسی به نمایش درآمد. دکتر نحوی در آنجا میگوید که: منطقۀ وسیع جنوب ایران در دوران اسلامی تا پایان قرن سوم تحت تأثیر بغداد بود، و نوشتهها همه به زبان عربی است، به رغم این احوال، سعدی ظهور میکند: همانا که در پارس انشای من ...
اسطورۀ آرش با قلم دکتر نحوی تکرار شد!
دکتر رضاییدشت ارژنه، پس از آرزوی سلامتی برای دکتر خطیبی، از تلخترین سفر خود یعنی سفر به زادگاه استاد سخن گفت. سفر به قم! که در همانجا نیز از سورت سرما به گرمای پیکر استاد پناه برده بود. وی برآنست اسطوره آرش با قلم دکتر نحوی تکرار شد و بدین شکل گسترۀ فرهنگ ایران را توسع بخشید.
راهجویانی که میجستند آرش را به روی قلهها پیگیر، بازگردیدند
بینشان از پیکر آرش، با کمان و ترکشی بیتیر
آری آری جان خود در تیر کرد آرش، کار صدها صدهزاران تیغۀ شمشیر کرد آرش ...
دکتر رضایی به اولویت علاقهمندیهای استاد که با واسطه دوستی، از زبان دکتر نحوی شنیده بود اشاره کرد که نخستین آنها شاهنامه فردوسی، سپس کلیات سعدی و آثار عرفای خراسان مثل ابوسعید ابیالخیر بود. وی برای شادی روح استاد غزلی از سعدی خواند:
دنیا آنقدر نیرزد که بر او رشک برند
یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند
من چه گویم یک رگم هشیار نیست!
دکتر جوکار سخنران پایانی در مراسم هفتمین روز درگذشت دکتر اکبر نحوی ضمن تسلیت به خانوادۀ وی و جامعۀ ادبی ایران، از فضایل اخلاقی همدرس و هماتاقی و همکار خود سخن گفت و در جای جای کلام خود اشعاری در فراق یار دیرین خود خواند: این زمان جان دامنم برتافته ست!
دکتر جوکار سرودۀ مرگ قو را به یاد دکتر نحوی خواند: تو دریای من بودی آغوش وا کن و چنین گفت: دریای دکتر نحوی کتاب و کتابخانه و امواج این دریا ورقهای کتابها بود.
حوصله سوختن و ساختن
وی سخن خود را از آشنایی با دکتر نحوی در نخستین روزهای پاییز 1358 در دانشگاه شیراز آغاز کرد و اظهار داشت دکتر نحوی در آن روزهای خاص که تازه وارد دانشگاه شده بود با وجود کمی سن اما هرگز دچار خاماندیشی و شتابزدگی نشد.
وی چندین خاطره را که دکتر نحوی برای ایشان گفته بود، پس از چهل سال نقل کرد و از ارتباط او با دانشجویانش و شاگردنوازی بیمانندی که داشت یاد کرد، و از امانت کتاب به دانشجویانی که نمیشناخت تا مشکلاتشان حل شود.
دکتر جوکار در ادامۀ سخنان خود چنین گفت: دکتر نحوی دورۀ لیسانس را فرصت بسیار خوبی میدانست واز کلاس مستقیم به کتابخانه میرفت. تمام قفسه ها را بررسی میکرد و یک به یک کتابها را تورق مینمود. کارهایی که بعدها در حوزۀ نوشتن انجام داد از همین گشتوگذارها و دیدن کتابها برگرفته شد. کتابها را با تمام جزئیات در خاطر داشت و اطلاعات آن را با فروتنی تمام در اختیار افراد قرار میداد. مجلۀ نشر دانش، بهویژه قسمت نقد کتاب را همیشه میخواند و گاهی خود بر آنها نقد مینوشت. هرگز ترسخورده و محو عظمت سخنان بزرگان نمیشد. دکتر نحوی به گنجینۀ حکمتی دست یافته بود که خیر کثیر بود و این را دکتر نحوی از هیچکس دریغ نمیکرد. او انسانی فوق العاده آزاده و جوانمرد بود.
این گزارش را با احترام و اردات تمام به پیشگاه بزرگمرد بیبدیل، به روان پاک دکتر نحوی عزیز تقدیم میکنم.
گزارش: ملوک براتی