از سخن‌های دیرینه: هنر جوی و با مرد دانا نشین/ چو خواهی که یابی ز بخت آفرین

 

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شب‌گرد مبتلا کن

مولانا

نشست مجازی ویژۀ شب عرس مولانا به همت مؤسسۀ فرهنگی- هنری خردسرای فردوسی شامگاه چهارشنبه 26 آذرماه 1399 با حضور دکتر علیرضا قیامتی، استاد دانشگاه فرهنگیان مشهد و عضو هیأت مدیرۀ خردسرای فردوسی برگزار شد. دبیر نشست حامد مهراد، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد بود.


مهراد برنامه را با اشعاری از مولانا آغاز کرد سپس ضمن دعوت از دکتر علیرضا قیامتی به گفت‌و‌گو و عرض تبریک برای انتشار کتاب ایشان به نام عرفان ایرانی پیام‌آور مهر و راستی، اولین پرسش خود را تحت عنوان «آیا پیوندی میان اندیشۀ ایرانشهری و عرفان ایرانی قائل هستید؟» مطرح کرد.

دکتر علیرضا قیامتی در پاسخ به این پرسش گفت: «قطعاً چنین است. عرفان عاشقانه و عرفان آزاداندیشانۀ ایرانی متفاوت از تصوف خانقاهی و تصوف بدون عشق و عاری از خردورزی است. در عرفان ایرانی عشق، خردورزی، اندیشه‌وری و دانش‌وری در کنار هم هستند. بنیان و پیشینۀ آن در فرهنگ و ادبیات ایران زمین به‌ویژه ادبیات باستان است که با مبانی و آموزه‌های اسلامی در‌آمیخته و معجون بسیار زیبایی در طول تاریخ ساخته است».

-توضیحات شما دربارۀ واژۀ عرس شنیدنی‌تر است. بفرمایید.

مرگ ما هست عروسی ابد        سر آن چیست هو الله احد

مرگ برای عارف لحظۀ وصال و شادمانی است. عارف اشراقی هیچ‌گاه از مرگ نمی‌هراسد. هیچ شاعری در دنیا به اندازۀ مولانا از مرگ سخن نگفته و استقبال نکرده است. عرفان عاشقانه، مرگ را عین حیات می‌داند. عرفا باور دارند، هیچ‌کس جز خداوند نمی‌تواند جان آن‌ها را بگیرد پس جان را به معشوق دادن شیرین و گوارا است. مولانا توصیه می‌کند، در روز خاکسپاری من سوگواری نکنید زیرا که لحظۀ وصال و عروسی من است. عرفا در ورای مرگ، کشف‌و‌شهود و زیبایی می‌بینند.

-چگونه کشف‌و‌شهود و رؤیا کیفیت زندگی عارف را تغییر می‌دهد؟

اولین نقطه‌ای که عارف از انسان عادی جدا می‌شود، در جدایی و هجرانی است که درک کرده و به فلسفۀ هستی اندیشیده تا به کشف‌و‌شهود رسیده است. هویت عارف فراتر از هویت‌های ظاهری است.

روزها فکر من این است و همه شب سخنم        که چرا غافل از احوال دل خویشــــتنم

از کجا آمده‌ام آمدنم بهـــــر چه بـــــود          به کجا می‌روم آخــر ننمایی وطــــنم

عارف خود را متصل به این جهان نمی‌داند و به همین دلیل از فراق به درد می‌رسد و بی‌قرار می‌شود. شیدایی که در اشعار مولانا وجود دارد، درد فراقی امیدبخش است که از آن لذت می‌برد.

-چگونه مولانا برای درک اندیشۀ بلند خویش توسط افراد جامعه با فرهنگ عامه پیوند برقرار می‌کند؟

مولانا در بالاترین اندیشه‌های فلسفی دنیا و کشف‌و‌شهودهای عارفانه سیر می‌کند. مولانا اندیشه‌هایی را می‌بیند که قوۀ درک و استدال انسان از درک آن عاجز است اما آن را در ظرف بسیار عامیانه‌ای می‌ریزد. در مثنوی که قصد تعلیم دارد، سطح کلام را پایین می‌آورد اما ظاهرگرایان او را متهم می‌کردند. مولانا تابوشکنی‌هایی دارد و در آثار وی واژه‌ها و ترکیباتی را می‌بینیم که در نگاه ظاهری، هنجار جامعه محسوب نمی‌شوند اما او قصد دارد، اندیشه‌اش را بیان کند.

-دربارۀ قصه‌گو بودن مولانا به خصوص در فیه ‌ما‌ فیه هم توضیح بفرمایید.

اشعار مولانا نسبت به آثار منثور وی بیشتر دیده و شناخته شده‌اند. فیه ‌ما‌ فیه دل‌انگیزترین اثر منثور مولانا است. است. در فیه ما فیه تبار، اندیشه‌ها و باورهای وی را می‌شناسیم. در مکاتیب به ظرایف زندگی شخصی او پی می‌بریم. مجالس سبعه نیز دید فقاهتی مولانا را می‌شناساند.

در پایان، دکتر علیرضا قیامتی به پرسش‌های حاضران در پخش زنده پاسخ گفت و برنامه پس از 60 دقیقه به پایان رسید.

گزارش: سمیّه کریمی‌پور