نشست اینستاگرامی مؤسسۀ میراث مکتوب به مناسبت سیاُمین سالگرد درگذشت دکتر غلامحسین یوسفی با همکاری مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد و مؤسسۀ فرهنگی- هنری خردسرای فردوسی، جمعه 14 آذرماه 1399 برگزار شد. سخنرانان این نشست دکتر سعید حمیدیان، دکتر فرهاد عطایی، دکتر محمدجعفریاحقی، خانم سروش یوسفی(فرزند مرحوم دکتر یوسفی) و آقای سهراب مهدوی بودند.
این برنامه با سخنرانی مدیر مؤسسۀ میراث مکتوب آغاز شد. وی به ارجنامهای اشاره کرد که به دکتر غلامحسین یوسفی اختصاص یافته و در هفتادوپنجمین نشست مؤسسه از آن رونمایی شده است. هدف تدوین ارجنامه این بود که علاقهمندان به تصحیح متون با روش کاری و فکری بزرگان آشنا شوند. او در سخنرانی مختصر خود از مؤسسۀ خردسرای فردوسی و مرکز اسناد و آثار مفاخر دانشگاه فردوسی تشکّر کرد.
نخستین مهمان این برنامه دکتر سعید حمیدیان استاد دانشگاه علامهطباطبایی بود که در ابتدا برخی از ویژگیهای دکتر یوسفی را برشمرد و او را تکسوار میدان ادب دانست و در ادامه، دربارۀ نحوۀ آشنایی خود با ایشان چنین گفت: « زمانی که دکتر یوسفی کتاب بوستان را تصحیح و چاپ کرد، من نقدی بر این کتاب نوشتم. در مرکز نشر دانشگاهی که آن سالها دکتر نصرالله پورجوادی ریاست آن را بر عهده داشت، دعوتی از دکتر یوسفی انجام شد. پس از اینکه ایشان در مجلس حضور یافت، در کنار من نشست و به دکتر پورجوادی گفت: سعید حمیدیان مقالهای دربارۀ بوستان نوشته است. دکتر پورجوادی به او گفت آن مقاله را کسی نوشته که در کنار شما نشسته است. این جلسه آغاز آشنایی ما بود». دکتر حمیدیان در پایان سخنرانی خود، به آخرین دیداری که با دکتر یوسفی داشت، اشاره کرد و از خوشرفتاری او با همکاران دانشگاهیاش که برای آخرین بار در روزگاری که او با بیماری سرطان مقابله میکرد، به دیدار او رفته بودند، سخن گفت.
مهمان بعدی این نشست، دکتر فرهاد عطایی استاد گروه روابط بینالملل دانشگاه تهران بود. او مدخل یوسفی را در ایرانیکا نوشته است و سالها پیش کتاب یادداشتهای دکتر یوسفی را که حاصل مباحث او در کلاسهای درس بود، به چاپ رساند. دکتر عطایی به ویژگیهای شخصیّتی دکتر یوسفی اشاره کرد و چنین گفت: « عشق او در امر آموزش ستودنی است. علاقۀ او به آموزش سبب شد ما خارج از دانشگاه هم از حضور او بهره ببریم. ایشان در منزل خود جلسه تشکیل میداد و در مورد فرهنگ و ادب ایران از جنبههای مختلف صحبت میکرد. ایشان به پسر رفتهگر محل خود نیز خواندن و نوشتن آموخت. روزی در منزل او بودم که مهمان ناشناختهای به منزل او آمد و از استاد خواست تا او را راهنمایی کند. دکتر از او خواست تا موضوع پایاننامۀ خود را توضیح دهد و زمانی که متوجّه شد این دانشجو چهار ماه بیشتر در ایران نیست، از او خواست هفتهای سه بار یکدیگر را ببینند و در مورد پایاننامه بحث کنند. ایشان هفتهای دو روز مرا به حضور خود میپذیرفت و معادل دو ترم، دو سمینار دکتری را برای من ارائه کرد. دکتر یوسفی یک معلّم به تمام معنا بود». دکتر عطایی در پایان سخنرانی خود، از دکتر یاحقّی که از او دعوت کرده بود در این نشست شرکت کند، تشکّر کرد.
دکتر یاحقی استاد دانشگاه فردوسی مشهد، سومین مهمان این نشست، به کتابخانۀ قطب علمی در دانشگاه فردوسی اشاره کرد که با نام دکتر یوسفی مزیّن شده است و همواره دانشجویان و اساتید از آنجا استفاده میکنند. دکتر یاحقی نیز به ذکر برخی از ویژگیهای دکتر یوسفی پرداخت و در ادامه چنین گفت: «من از سال 1346 وارد دانشگاه مشهد شدم و تا زمان از دنیا رفتن دکتر یوسفی، با او در تماس بودم. سالها پیش مطلبی در مورد ایشان نوشتم و به آموزش و پرورش پیشنهاد کردم که خصایص معلمان دلسوز را چاپ کند و در اختیار معلمین قرار دهد. دقّت معلمی دکتر یوسفی فراوان بود. او در کلاس لحظهای وقت را هدر نمیداد. دائم میخواند و یادداشت میکرد. در دوران فوق لیسانس بنده، او برای درس تاریخ تصوف دوازده هزار صفحه کتاب مشخص کرده بود که باید از آنها یادداشت برمیداشتیم. من به حمایت و دعوت دکتر یوسفی وارد گروه ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی شدم». دکتر یاحقی در پایان سخنرانی خود بیان داشت که معلمانی چون دکتر یوسفی توفیق بزرگی برای علم و دانش هستند.
سخنران بعدی این برنامه خانم سروش یوسفی بود. او در ابتدا از برگزارکنندگان این نشست مجازی تشکّر کرد و روز 14 آذر را روزی ناخوشایند در تقویم خانوادگی خود دانست. او ابیاتی از پدر خود نقل کرد و به دوران بیماری پدر اشاره کرد که در این دوران پیشنهادات گوناگونی به دکتر یوسفی شده بود که برای درمان بیماری خود به خارج از کشور برود امّا دکتر یوسفی به علّت تعلّق خاطری که به وطن داشت، این کار را انجام نداد. سپس خانم یوسفی ابیاتی را به قلم دکتر یوسفی در ستایش وطن قرائت کرد. او از خاطرات کودکی خود با پدر چنین گفت: «پدر من تا 21 سالگیام در کنارم بود و از جمله پدرانی بود که عاشق فرزند بود. زمانی که من به مدرسه میرفتم، عادت نداشتم معانی اشعار کتاب فارسی را یادداشت کنم. یک بار از نمرهای که بابت معنی ابیات گرفته بودم، راضی نبودم. اگر این موضوع را به پدر می گفتم پدر معترض میشد که کار معلم درست بوده است. با زیرکی کودکانه شعر را برای پدر خواندم و معنی کردم. پدر گفت، برداشتم از بیت درست بوده و من به نمرۀ معلم اعتراض کردم. پدر هم گفت: قطعاً در بیت نکتهای بوده که به ان اشاره نکردهای. پدرم برای تمام لحظههای روز برنامهریزی داشت و من نتوانستم برنامهریزی زمان را از پدر یاد بگیرم. پدر همزمان ذهن خود را مشغول چندین موضوع میکرد و به کلام و گفتار ما دقت فراوان نشان میداد. برای اوّلین بار که همسرم به منزل ما آمد، شغل او را پرسید و وقتی متوجّه شد او با کتاب سروکار دارد، گفت کار شریفی است». خانم یوسفی به ذکر همین اندک خاطره از پدر خود اکتفا کرد و از همسر خود، سهراب مهدوی درخواست کرد تا در این نشست شرکت کند.
سهراب مهدوی از مترجمان روزگار معاصر است که از آثار او میتوان به جنون گردآوری هنر معاصر اشاره کرد. ایشان در مورد جایگاه ترجمه از منظر دکتر یوسفی چنین گفت: « دغدغۀ اصلی ایشان گزینش واژه بود و اینکه چطور واژه در زبان فارسی جای گیرد. جهانبینی او را از خلال نوشتههایش در زمینۀ ترجمه میتوان بررسی کرد. او زبان را موجودی زنده میدانست و این نشاندهندۀ شوق او در زبان بود. یکی از دوستان او که در خارج از کشور زندگی میکرد از او درخواست کرد تا در قالب نامهای، در مورد واژگان بیگانه در زبان فارسی سخن بگوید. دکتر یوسفی در این نامه درمورد واژگان بیگانه سخن گفت اما این نامه هرگز به مقصد نرسید و دریافتکنندۀ نامه به دلیل تغییر محل زندگی، هرگز پیدا نشد و مدتی بعد این نامه به چاپ رسید. او تأکید داشت که زبان موجودی زنده است و باید همواره از همه جا تأثیرپذیر باشد. او معتقد بود در گزینش واژگان باید از افراط و تفریط پرهیز کرد. نه باید آنگونه زبان را پیراسته کرد که غیرقابل فهم شود و نه اینکه از واژگان بیگانه تا اندازۀ زیادی استفاده شود. دکتر یوسفی زبان فارسی را فراخ و گسترده میدید». در پایان صحبت وی، دکتر بهاری از او تشکر کرد.
در پایان این نشست، دکتر بهاری با بیان نوشتههایی از دکتر اسلامی ندوشن در ستایش دکتر یوسفی، برنامه را به پایان برد.
گزارش: مژگان حسنپور