از سخن‌های دیرینه: هنر جوی و با مرد دانا نشین/ چو خواهی که یابی ز بخت آفرین

برنامۀ مجازی بزرگداشت «خداوندگار عشق و عرفان» به همت مؤسسۀ فرهنگی-هنری خردسرای فردوسی در شامگاه 9 مهرماه 1399 و با حضور دکتر علیرضا قیامتی، استاد دانشگاه فرهنگیان مشهد و عضو هیأت مدیرۀ خردسرای فردوسی برگزار شد. دبیر نشست حامد مهراد، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد بود. این برنامه به صورت زنده از صفحۀ اینستاگرام خردسرای فردوسی پخش شد. مهراد برنامه را با اشعاری از غزل مولانا آغاز کرد و دربارۀ وی سخن گفت. سپس دکتر علیرضا قیامتی به پرسش‌های حامد مهراد پاسخ داد.

- آیا بین صفت مولوی و مولانا تفاوت لغوی وجود دارد؟ با توجه به اینکه به نظر می‌رسد لقب مولوی متأخرتر از مولانا باشد، نظر شما به کدان نزدیک‌تر است؟

قطعاً تفاوت وجود دارد و آنچه که مشخص است مولوی از اواخر قرن 9 مصطلح می‌شود. من احساس می‌کنم که مولانا عارفانه‌تر است به این دلیل که مولوی نام عام است و مربوط به قشری است که به نوعی مبانی فقهی و دینی را تبلیغ و ترویج می‌کنند و به نظرم مولانا کم‌ترین نزدیکی و قرابت را می‌تواند با آن‌ها داشته باشد. هر چند مولانا یک نام عام را نام خاص کرده است.

- نسخه‌های خطی اشعار مولانا این بخت را داشته‌اند که خیلی با زمان حیات خودش فاصله‌ای نداشته و حتی در اشعارش اشاره می‌کند که بعضی از افراد اشتباهاتی را وارد می‌کردند و با آن‌ها عتاب می‌کند و اولین نسخه، نسخۀ قونیه با زمان حیات مولانا فاصله‌ای ندارد. آیا این کمکی می‌کند که بفهمیم این صفات در زمان حیات مولانا به کار می‌رفته‌اند یا نه؟

نسخۀ قونیه مربوط به 5 سال بعد از مرگ مولانا است. خیر. در اصلی‌ترین مراجع از جمله؛ مناقب العارفین، ولدنامه و رسالۀ سپهسالار وجود ندارد. اساتید مانند استاد همایی حدس زدند که از قرن 9 به بعد این صفات مصطلح شدند. به گمان من هم باید این‌گونه باشد. چرا که مولانا از دنیای مولوی بودن و مولوی‌گری فاصله گرفته است.


- نظر شما دربارۀ اینکه مثنوی بزرگ‌ترین حماسۀ روحانی فارسی یا بشر است، چیست؟

بدون شک بزرگ‌ترین حماسه و اثر عرفانی و روحانی بشر است. از نگاه محققین غربی و غیرفارسی زبان نیز این‌گونه است. همین که پانصد هزار نسخه از ترجمۀ مثنوی در قارۀ آمریکا به فروش می‌رسد نشان‌دهندۀ این جایگاه است به‌خصوص در این 15 سال اخیر که دنیا مولانا را کشف کرده است.

- دکتر موحد در مقدمۀ مثنوی می‌گوید مثنوی نمونۀ بارزی از ادبیات مهاجرت است که سفر از بلخ تا قونیه باعث آن است. ادبیات مهاجرت چه تأثیری بر شعر مولانا داشته است؟

قونیه در چهارچوب فرهنگ ایرانشهری بوده است. دلیل آن این است که وقتی مولانا به آنجا می‌رود زبان فارسی حداقل زبان دوم مردم است. مولانا که زبان ترکی را متوجه نمی‌شده و به زبان فارسی صحبت می‌کرده و مولانا بارها این را تأکید کرده است.

مسلمانان مسلمانان زبــــان پارســـــی گویم     که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی

یا

چو من تازی همی گویم به گوشم پارسی گوید   مگر بدخدمتی کردم که رو این ســــو نمی‌آری

 

این سخن مولانا جان مایه زبان فارسی است که جایگاه قداست زبان فارسی را نشان می‌دهد. با این احوال در قونیه با مردم ارتباط داشته و مهاجرت خیلی نقش داشته است.

- امروزه اقبال قابل توجهی به کلاس‌های مثنوی خوانی است و محافل گرمی را دارد. به نظر شما این اتفاق چه نسبتی را با زندگی انسان امروزی دارد؟

باورم این است که مولانا منی را که فریاد می‌کند منی است که از فراسوی زمان و مکان گذشته است. سخن او مهرورزی است و سخنی است که از ظاهر و عبادت‌های مناسکی گذشته و به مغز و جوهر رسیده. چهرۀ دیگری از خداوند را ترسیم می‌کند. تکثرگرایی و آزاداندیشی در کلام مولانا است. مهرآوری، نیک‌اندیشی، راستی و شیدایی را می‌بینیم که در سخن کم‌تر شاعری در جهان می‌بینیم. مولانا مرزهای معنوی دنیا را از زمین به ماورا می‌برد. تعبیر من این است مولانا ترجمان همه هستی است.

- آیا میان مثنوی و غزلیات شمس از دید پیام مهرورزی جهانی اختلاف وجود دارد؟

خیر. اختلاف در این است که در مثنوی تعلیم می‌دهد اما غزلیات شمس را برای دل خودش می‌سراید. در غزلیات شمس رهاتر است و زبان عاشقانه است و بی‌پروا می‌سراید. همین که دنیا اقبال دارد این است که پیام صلح‌آمیز و دوستی و مهرورزی است آن هم در اوج جنگ‌های صلیبی و فتنۀ مغول.

-در رابطه با مولانا مرز بین اندیشۀ عرفانی و تصوف چیست؟

مولانا حساب خود را از تصوق خانقاهی خردستیز که روی در اجتماع ندارد و ریاضت طاقت‌سوز دارد جدا می‌کند. از ظاهرگرایی، مناسک خانقاهی و دنیایی که در رخوت، رکود و جبر مطلق باشد فاصله گرفته است. به اندازه همۀ شعرای دنیا این مرز را مشخص کرده است.

- به نظر شما چه می‌شود کسانی که به طور آکادمیک با ادبیات مواجه ندارند با کتاب «ملت عشق» آشتی کردند؟ آیا اتفاق مثبتی است؟

بله. حداقل در سرانه مطالعه فرهنگی کشور تحول ایجاد کرد. این کتاب رمان تاریخی است و برای انگیزۀ مطالعه عالی است. اما نباید مبنای علمی مولوی‌شناسی باشد. در این کتاب و کتاب «کیمیا خاتون» گاهاً به مولانا و شمس توهین می‌شود اما هر کجا که هنر با ادبیات درآمیخته شود نقش مهمی را در شناخت ادبیات ایفا می‌کند.

این نشست مجازی به مدت 60 دقیقه برگزار شد و در ساعت 21 به پایان رسید.

گزارش: سمیّه کریمی‌پور