نشست مجازی «نشانهشناسی کهنالگوها در هنر ایران باستان»، سوم مهرماه 1399 به میزبانی قطب علمی فردوسی و شاهنامه و سخنرانی دکتر صدرالدین طاهری، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان برگزار شد. ابتدا مرسده اسلامی دبیر این نشست و دانشجوی دکتری ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی به بحث کوتاهی در بارۀ ناخودآگاه جمعی بشر پرداخت. او هویّت جمعی هر جامعه را وابسته به ناخودآگاه جمعی افراد آن جامعه دانست و اشاره کرد که ناخوداگاه جمعی هر جامعه در دوران کودکی بشر، مقارن عصر اساطیری شکل گرفته و در دورۀ مدرن رفتارهای مردم در ارتباط با ناخوداگاهی است که در عصر اساطیر تثبیت شد. او نخستین دستگاه نمادپرداز در جامعه را زبان دانست و بیان کرد که کهنترین نمادها را در داستان میتوان دید ضمن اینکه نمادها به اشکال دیگر نیز نمود پیدا کردهاند. وی همچنین به معرّفی کتاب دکتر طاهری با عنوان نشانهشناسی کهنالگوها در هنر ایران باستان پرداخت و از ایشان درخواست کرد در بارۀ نشانهشناسی توضیح دهد.
دکتر صدرالدین طاهری بحث خود را اینگونه آغاز کرد: «نشانهشناسی علمی است که در ابتدای سدۀ 20 آغاز شده و پیشگامان آن سوسور و پِرس بودند. زمانیکه این دانش مطرح شد، تصور میشد شاخهای از زبانشناسی است اما در خوانش نشانههای فرهنگی، سیاست، هنر، علوم جامعهشناسی و هرجایی که نظام نشانهشناختی هست، به کار میرود. این علم نشانهها را کشف و ساماندهی نظام نشانهشناختی را مشخص میکند و در جهت تفسیر آن بر میآید. کهنالگوها برآمده از روانشناسی یونگ است. فروید ناخودآگاهی را کشف کرد که در روان انسان وجود دارد. او بر ناخودآگاه شخصی باور داشت. یونگ برخلاف فروید، از ناخودآگاه جمعی سخن به میان آورد. او ناخودآگاه جمعی را قسمتی از روان دانست که ملل و اقوام خاطرات، شکستها، پیروزیها و رنجهای خود را در آنجا انباشته میکنند. از منظر فروید، وقتی کودکی به دنیا میآید، مانند یک کاغذ سفیدِ تهی از آگاهی نیست بلکه با خود اندوختههایی را میآورد که ریشه در ناخودآگاه جمعی بشر دارد. برای مثال، زمانیکه یک کودک یهودی به دنیا میآید، آوارگی که حدود سه هزار سال پیش در میان قوم یهود وجود داشته، در ذهن و روان ان کودک نیز هست و این کودک ترس از آوارگی را با خود دارد. در فرهنگ، عرفان، هنر و ادبیات، کهنالگوها شکل کنشهای رفتاری را پیدا میکنند. کشف کهنالگوها، آگاهی بسیاری را در مورد آن قوم به دست میدهد».
دکتر طاهری به کتاب خود اشاره کرد و بیان داشت که هدف او از انجام آن کتاب جستوجوی نشانههایی بوده که در دوران طولانی استمرار داشتهاند و میشد ادعا کرد که از دورۀ نوسنگی تا دورۀ اسلامی قابل پیگیری بودهاند. او به نشانههای گیاهی اشاره کرد و آنها را در مطالعات خود ذیل دو بخش گیاه زندگی و گل نیلوفر تقسیم کرد. همچنین به نمادهای جانوری مانند بز کوهی، شیر، گاو، شاهین، مار و ماهی اشاره کرد و بیان کرد که این کهنالگوها، نشانههایی هستند که انسان را به فراسوی این جهان متّصل میکنند. در کنار این کهنالگوها، به کهنالگوهای ترکیبی اشاره کرد که ترکیبی از انسان با جانوران مختلف هستند. ترکیب این چهار نیروی برتر جهان؛ یعنی انسان در جامعۀ بشری، شاهین در آسمان، شیر در بین درندگان و نیز گاو که نماد برکت است، آنها را به نگهبانی نیرومند برای دژها تبدیل میکند.
او به بحث پیرامون کهنالگوی درخت زندگی پرداخت و بیان نمود که در مطالعاتی که پیرامون این کهنالگو داشته، دریافته است که این کهنالگو، نشاندهندۀ یک درخت نیست بلکه در اصل یک درختچه یا گیاهی است که گاه شکل گیاه گلدار یا گیاهی با برگهای سبز یا ترکیبی از گیاهان مختلف است. کار او در نوشتن این کتاب برای درک و شناسایی کهنالگوها، رجوع از نماد به متون مکتوب و از متون مکتوب به نمادها بوده است. اگر نمادی بر روی سفالینهای یافت میشد، کارکرد آن نماد را در متون جستوجو میکرد و اگر در متن به واژهای نمادین برمیخورد، از آثار باستانی برای درک آن استفاده میکرد. او در بحث از گیاه زندگی به چند گیاه مهم از جمله مشی و مشانه، برسم و ... اشاره کرد و درخت سرو را گیاه مهمی در دورۀ اسلامی دانست که فردوسی نیز در شاهنامه از ان یاد میکند. از جمله در بخشی که به آوردن سرو کشمیر از بهشت اشاره دارد. در جای دیگر نیز حکیم طوس زرتشت را به سرو تشبیه نموده چراکه سرو همواره مظهر لطف خداوند بوده است. در دورۀ اسلامی سرو به گونهای جای نقوش دیگر را گرفت و تبدیل به تک نماد گیاه زندگی شد. گیاه زندگی با ذهن و روان بشر آمیخته است و بشر از کودکی آن را تصور میکند. نقشِ اولین نمونههای گیاه زندگی در منطقۀ چشمهعلی دیده شده که ششهزار سال پیش از میلاد روی آثار ترسیم شده است. یکی ار عواملی که پژوهشگر را به سمت مطالعۀ آثار باقی مانده در این زمینه سوق میدهد، نبودن متون نوشتاری است. کشف هنر نوشتن توسّط بشر به چهار هزار سال اخیر برمیگردد و درنتیجه دورۀ بسیار طولانی زندگی بشر، در غبار تاریخ گمشده است. نشانههای تصویری مهمترین وسیله برای خوانش دورانی از تاریخ است که متنی از آنها در دست نیست.
او همچنین به شیردال اشاره کرد و آن را ترکیبی از دو جانور شیر و شاهین دانست که نشانهای از پیروزمندی امپراتور ایران باستان بوده است. اگرچه شیردال در جامعه و فرهنگ ایران جنبۀ قداست دارد، در یونان، تبدیل به موجودی اهریمنی و زیانبخش شده است که در داستانهای یونانی، به شکل سیرِن و موجودات اهریمنی آسیبرسان ظاهر میشود.
دکتر طاهری در مورد نقش شاهین بالگسترده که روی پرچم ایران بوده است، بیان داشت که شاهین نماد پادشاهی بوده و کهنترین پرچمی که نقش این شاهین روی آن است، پرچم مفرقی است که حدود چهار هزار و هفتصد سال پیش موجود بوده و بر روی آن علاوه بر شاهین بالگستر، نخستین ایزدبانو نیز نقش داشته است. از روزگار هخامنشی نیز نمونههایی از دیوارکوبها یا کاشیهایی از جنس خمیر لاجورد در دست هست که نقش شاهین بالگستر بروی آنهاست.
در پاسخ به این سوال مخاطبین راجع به زمان اهلی شدن گاو بیان داشت که ایرانیان حدود چهارده هزار سال پیش حیوانات را اهلی کردند. گاو حدود ده هزار سال پیش در ترکیه اهلی شد و به ایران آمد. با اهلی شدن این حیوان، زاد و ولد نیز افزایش یافت. این حیوان در برخی فرهنگها نماد زمین است. در اوستا نمایندۀ جهان است و روان گاو به نمایندگی از جهان، با اهورامزدا سخن میگوید.
همچنین در پاسخ به این سؤال که چرا شیر دالها در شرق و مرکز ایران کمتر دیده میشوند، اشاره کرد که از سال هزار و پانصد قبل از میلاد تا سال پانصد قبل از میلاد، عصر آهن و دورۀ پر فعّالیتی در غرب ایران بوده است. امّا در شرق ایران بررسیهای اندکی انجام گرفته و بخش عظیمی از تمدّن ایران زیر کویر پنهان و از چشم بشر نهان شده است. دکتر طاهری در پایان سخنان خود بیان داشت که نادیدهگرفتن و به فراموشی سپردن این نشانهها و کهنالگوها، زمینه را برای افول یک تمدّن فراهم میکند.
گزارش: مژگان حسنپور