از سخن‌های دیرینه: هنر جوی و با مرد دانا نشین/ چو خواهی که یابی ز بخت آفرین

جمعه، سومین روز از مردادماه 1399 مجلۀ فرهنگی و هنری پرده‌ها نشستِ معرفی و بررسی کتاب تاریخ بدن در ادبیات، اثر سید مهدی زرقانی را برگزار کرد. در این نشست که به‌صورت گفت‌‌‌و‌گوی زندۀ اینستاگرامی پخش شد، بشری طباطبایی به‌عنوان میزبان و مجری برنامه پس از ارائۀ معرفی کوتاهی از نویسنده و کارنامۀ علمی ایشان، به طرح پرسش‌هایی در زمینۀ تاریخ بدن در ادبیات پرداخت.

نخستین پرسش طباطبایی از نویسنده دربارۀ چگونگی شکل‌گیری ایدۀ اصلی این کتاب بود. سید مهدی زرقانی در پاسخ به این پرسش بیان کرد که «ایدۀ اصلی نوشتن این کتاب زمانی پا گرفت که با دکتر نیکویی، از استادان دانشگاه گیلان در مورد بدن صحبت کردم و اینکه بدن چطور می‌تواند به‌عنوان یک موضوع مورد توجّه باشد». وی افزود که پس از آن مطالعۀ خود را در این زمینه گسترش داده و با جامعه‌شناسان بدن و مطالعات پدیدارشناسی آشنا شده که بدن را مورد توجّه قرار داده‌اند و ازجمله به ارزش و اهمیت تحقیقات لیکاف و جانسون اشاره کرد. زرقانی ادامه داد که مسئلۀ اصلی او در این زمینه این بوده که «در ادبیّات کلاسیک، بدن چگونه بازنمایی شده است». او دریافته که بدن به‌عنوان امری سرکوب‌شده، کمتر مورد تحلیل فلسفی و جامعه‌شناسی قرار گرفته است. همچنین در این کتاب این موضوع را پیگیری کرده که ذهنیّت بدنمندانۀ ایرانیان چطور شکل گرفت. زرقانی در ادامه به این موضوع پرداخت که برای اینکه بتواند به ذهنیّت بدنمندانۀ ایرانیان در عصر کلاسیک دست یابد، باید به ذهنیّت بدنمندانۀ ایرانیان عهد باستان دست می‌یافت. بنابراین برای تکمیل اطّلاعات خود در این زمینه به سراغ فاطمه جهان‌پور رفت که تحصیلاتش پیرامون تاریخ و عهد باستان بود. علاوه‌براین برای تکمیل برخی از فصل‌های کتاب خود به سراغ کسانی رفته است که در آن زمینه اطّلاعات داشته‌اند و برخی از فصول را با همکاری آنها نوشت.

طباطبایی با اشاره به نقدهایی که دربارۀ این کتاب مطرح شده است؛ ازجمله اینکه برخی معتقدند این کتاب «مجموعه‌ای از مقالات» است، از زرقانی درخواست کرد تا در این مورد توضیح دهد.

زرقانی ضمن رد این ادعا، تأکید کرد که «فکری واحد بر کلیّت کتاب حاکم است. کتاب پیوستگی تاریخی دارد و مطالب فصل‌ها به هم مرتبط هستند. در این کتاب ذهنیّت بدنمندانۀ ایرانیان در عصرهای مختلف بررسی شده است».. همچنین ایشان ضمن بیان اینکه فصل‌های کتاب عناصر یک شبکه هستند و سیر تاریخی دارند، افزود «ادبیّات دورۀ اسلامی دنبالۀ ادبیّات پیش از اسلام است. تا حدود قرن 4 و 5 ذهنیّت بدنمندانۀ زرتشتی حاکم بوده است و از قرن 6 به بعد بدن مانوی جایگزین بدن زرتشتی می‌شود و مسیر فرهنگی را عوض می‌کند. پیوندها در کتاب طوری است که نمی‌توان آن را مقالات منفک دانست. تطوّر تاریخی درون هر فصل رعایت شده است».

پرسش بعدی طباطبایی دربارۀ رویکرد نویسنده به بدن و تاریخ بود. سیدمهدی زرقانی در پاسخ به این پرسش اشاره کرد که نسبت به تاریخ، نگاهش، نگاه تاریخ‌گرایی نوین و تابعِ اندیشه‌های فوکو است. در مورد تعریف ادبیّات هم اضافه کرد: «از این کلمه دو تعریف وجود دارد. تعریف اوّل که در آن ادبیّات شامل مجموعه‌ای از نوشتارها می‌شود و تعریف دوّم، تعریفی که در آن زبان برجسته است. مقصود من از ادبیّات در این کتاب، نوشتارهاست و طبقه‌بندی‌ صورت‌گرفته براساس طبقه‌بندی ژانرهاست». او دربارۀ مفهوم بدن این‌گونه توضیح داد که «بدن یک مفهوم برساخته است و یک تعریف واحد ندارد و هر گفتمانی آن را به‌گونه‌ای تعریف می‌کند».

نویسندۀ کتاب تاریخ بدن در ادبیات، در پاسخ به این پرسش طباطبایی که «ایدۀ نویسنده چه بوده که چنین ژانرهایی را انتخاب کرده است؟» ضمن اشاره به برخی از محدودیّت‌ها گفت: «در زمینۀ برخی ژانرها، متخصّصی پیدا نشده است که بتواند او را در آن زمینه همراهی کند؛ برای مثال، بدن در ژانر فلسفی مورد بررسی قرار نگرفته است. همچنین این کتاب، وارد ادبیّات دورۀ مدرن نشده است. برای پرداختن به دورۀ مدرن، باید کتاب دیگری با مبانی دیگری نوشته شود» و اضافه کرد که مجموعه‌ای از محدودیّت‌ها باعث شد فصل‌های این کتاب گزینش شود.

طباطبایی: «آیا این امکان وجود دارد که سه حوزۀ هنر، الهیات، و ادبیّات را در کتاب مورد نظر مشخّص کرد؟»

زرقانی علاوه‌بر پاسخ مثبت به این پرسش، بیان کرد که «حتّی خود بدن را نیز می‌شود در مرکز این موضوعات قرار داد»، ضمن اینکه «در برخی از ژانرها تحلیل‌های‌ جامعه‌شناسی انجام شده است؛ مانند ژانر حماسه» و این نکته که رویکرد او در این کتاب جامعه‌شناسانه و فلسفی بوده است؛ اما به اقتضای فصل‌ها.

ادامۀ گفت‌و‌گو به توضیح فصل‌های کتاب اختصاص یافت که به این شرح است: فصل نخست، کتاب مبانی پژوهش. فصل دوّم، بازنمایی بدن در ادبیّات پیش از اسلام؛ این فصل که با همکاری فاطمه جهان‌پور نوشته شده، به ذهنیّت بدنمندانۀ ایرانیان در ایران پیش از اسلام پرداخته است؛ دوره‌ای با دو ذهنیت بدنمندانه: 1- ذهنیّت زرتشتی که بسیار منسجم است و عقیده دارد بین بدن انسان و هستی، هم‌گرایی و وحدت وجود دارد. 2- ذهنیّت بدنمندانۀ مانوی که در آن تقابل بین روح و جسم مطرح می‌شود. این ذهنیّت، بدن را زشت قلمداد کرده و پاکیزگی و نور را به روح نسبت داده است. در ادبیّات فارسی از قرن 6 به بعد، بدن مانوی جایگزین بدن زرتشتی شده است. فصل سوم کتاب به ژانرهای عربی می‌پردازد. دغدغۀ نویسنده در این فصل، موضوع چگونگی ورود بدن به دورۀ اسلامی است. زرقانی در این فصل به سراغ ژانرهای عربی می‌رود و رویکرد بدن را در ادبیّات جاهلی بررسی می‌کند. او دریافته که نگاه اعراب به بدن، نگاه جاهلانه نبوده و مشابهت‌هایی بین ذهنیّت بدنمندانۀ ایرانیان و عرب‌ها وجود دارد. نویسنده در این فصل کلیشه‌های جنسیّتی را بررسی کرده و دریافته که اسلام برخی ذهنیّت‌ها را نسبت به بدن تغییر داده است. در ژانرهای عربی، معشوق مذکّر و حذف بدن از داستان‌های عشقی مطرح شده است.

فصل چهارم، علم‌الجمال نام دارد. در این فصل نویسنده به این موضوع می‌پردازد که زیبایی‌های مطرح‌شده در ادبیّات سنّتی از کجا آمده‌اند. ازجمله یافته‌های این فصل که با همکاری دکتر آقابابایی نوشته شده، این است که ریشۀ زیبایی‌های بدن در ادبیّات فارسی به حوزۀ ایران باستان برمی‌گردد و شاهد تلفیق شاخصه‌های بدنی در این فصل هستیم.

فصل پنجم، به ژانرهای عاشقانه اختصاص دارد و رویه‌های ایدئولوژیک و رویکردهای سیاسی نیز در آن به‌چشم می‌خورد. نویسنده در نوشتن این فصل از آثار جلال ستّاری استفاده کرده است. او در این فصل به دو عشق در ژانرهای عاشقانه اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه در قرن 6 در رابطۀ عاشق و معشوق، بدن زن حذف می‌شود و در فقدان بدن زن، بدن معشوق مذکر سیطره می‌یابد. نویسنده دربارۀ این فصل بیان می‌کند که «هر کدام از ژانرها اقتضائات بیانی خاص خود را دارد. برای مثال، شیوۀ استفاده از زبان در ژانر نامه با کارکرد استفاده از زبان در ژانر غزل متفاوت است» و افزود «معشوق در غزل قرن 6 تا 10 فاقد جنسیّت معیّن است؛ زیرا فاقد کلیّت است. در این اشعار امر زیبا مطرح است. برای نمونه، لب زیبا به اعتبار زیبابودنش مطرح است. در غزل این دوره، بدن تعیّن امر زیبا است، صرف نظر از اینکه مرد یا زن باشد. بدن بازنمایی‌شده در شعر فارسی، بدن یک‌پارچه نیست؛ بلکه بدنِ تکّه‌تکّه است. منع حضور بدن زن در شعر سبب شده که بدن را تکّه‌تکّه کنند. در این دوره، کلماتی که در خارج از جهان غزل دارای بار معنایی جنسی هستند، وقتی وارد جهان غزل می‌شوند، تبدیل به تعیّن امر زیبا می‌شوند. بیشتر عناصر بدن در غزل‌های این دوره، عناصری هستند که هویّت جنسی مشخّصی ندارند».

فصل ششم به ژانر هجو اختصاص دارد. نویسنده در مورد این فصل به این نکته اشاره کرد که برخی مانند قدامه‌بن‌جعفر، کارکرد هجو را کارکرد اخلاقی دانسته‌اند؛ زیرا بحث اینکه اخلاق زشت فرد را هجو و آن را بزرگ‌نمایی کنند تا از آن کار روی‌گردان شود، کارکرد اخلاقی هجو دانسته شده است. در ژانرهای هجوی، بدنِ از شکل افتاده بنیاد تصاویر را ساخته است. زرقانی در پاسخ به این پرسش طباطبایی که «آیا ژانر طنز را می‌توان به این کتاب اضافه کرد؟» گفت: «دالّ مرکزی ژانر طنز، بدن است و بازنمایی بدن در ژانر طنز بسیار عالی است».

فصل هفتم کتاب به ژانر حماسی اختصاص دارد. نویسنده به این موضوع اشاره می‌کند که در ژانر حماسی، بدن سیاسی تشخّص دارد. او به کتاب دو بدن شاه از احمد اخوت اشاره کرد که درواقع ایدۀ این فصل، از آن کتاب بوده و نویسنده در این فصل، مشخّصات دو بدن شاه را در حماسه‌های ملّی، تاریخی و مذهبی مطرح کرده است. همچنین به دو بدن پهلوان پرداخته و بدن توده را نیز بررسی کرده که چطور فاقد هویّت و کلیّت است. در این فصل، بدن زن در ادبیّات حماسی نیز بررسی می‌شود.

در فصل هشتم، پس از ژانر حماسی، سخن از ژانر کلام است. نویسنده بیان می‌کند که ژانر کلان از آن جهت مهم است که با الهیات آمیختگی بیشتری دارد. او این فصل را با همکاری دکتر ژرفایی نوشته و معتقد است که «جامعۀ ما، یک جامعۀ دینی بوده و بخش الهیات تأثیر عمیقی در فرد و جامعه داشته است. ژانر کلام جایگزین ژانر فلسفه شده و متکلّم جای فیلسوف را گرفته است. اتّفاقی که در منابع کلامی افتاده، دیده‌شدن بدن مانوی در آثار کلامی است. اشاره به رویکرد وجود‌شناسانه و رویکرد کارکردگرایانه نیز در این فصل قرار دارد؛ جایی که دربارۀ وجودشناسان مباحث زیبایی دارند و برای اوّلین‌بار دربارۀ بدن خداوند بحث کرده‌اند.

فصل نهم کتاب به ژانر عرفانی اختصاص دارد. در این فصل، نویسنده از دو تصوّف اوّل و دوّم سخن می‌گوید. در تصوّف اوّل، وظیفۀ تصوّف این بود که مناسکی‌شدن دین را از دین بزداید؛ امّا در تصوّف دوّم که از قرن 6 به بعد مطرح است، تصوّف گرفتار مناسک شد و با سیاست ترکیب شد. در ژانرهای عرفانی می‌توان متنوّع‌ترین نوع بدن را دید. در این ژانر، رویکردهای هستی‌شناسی به بدن دارند. در این ژانر دو بدن متقابل و متقارن مطرح شده است. در تصوّف اوّل می‌توان بدن کنترل‌شده را مشاهده کرد. اقسام بدن در این ژانر دیده می‌شود؛ ازجمله بدن ملامتی، بدن عصیانگر، بدن مجنون، بدن کرامت‌مند که دو وجه مثبت و منفی دارد، بدن قدیسین که رشددهندۀ حیات است و وجه منفی هم دارد.

موضوع فصل پایانی کتاب، جایگاه بدن در نگاره‌هاست؛ فصلی که با همکاری دکتر فرزانه فرخ‌فر نوشته شده است. در این فصل نویسنده به سراغ نگاره‌ها رفته و ضمن آن‌ دربارۀ بدن معشوق مذکّر و کلیشه‌های جنسیتی در نگاره‌ها بحث کرده است.

در پایان، نویسنده به دو پرسش پاسخ داد؛ نخست به این پرسش که کتاب تاریخ بدن در چه ژانری قرار می‌گیرد: «این کتاب در مطالعات بینارشته‌ای جای دارد و مخاطبان کتاب، طبقاتی هستند که اطّلاعاتی در مورد فرهنگ و ادبیّات دارند. این کتاب همچنین برای کسانی که به مطالعات بدن علاقه دارند یا کسانی که می‌خواهند در حوزۀ جامعه‌شناسی ادبیّات پژوهش کنند، بسیار مفید است و اینکه «در ایران به این دلیل که بدن تابو است، خیلی به این موضوع نپرداخته‌اند» و همچنین این پرسش و پاسخ که «آیا بدن در ادبیّات عامیانه قابل بررسی است؟ بدن در ژانرهای عامیانه عریان‌تر است».

تهیۀ گزارش: مژگان حسن‌پور