اول مردادماه سالروز درگذشت مردی بلندنام در عرصۀ ادبیات خراسان است. 42 سال پیش در چنین روزی دکتر احمدعلی رجایی بخارایی با جهان خاکی بدرود گفت. مؤسسۀ فرهنگی خردسرای فردوسی در سلسله برنامههای «یاد مفاخر» با حضور فرزند ایشان آقای دکتر سعید رجایی و سخنرانی تنی چند از شاگردان وی یاد او را گرامی داشت. این برنامۀ زندۀ اینستاگرامی در تاریخ 1 مردادماه 1399 در ساعت 21 از صفحۀ مؤسسۀ خردسرای فردوسی و به میزبانی آقای یوسف بینا پخش شد.
در آغاز برنامه دکتر محمدرضا راشد محصل استاد بازنشستۀ دانشگاه و عضو هیأت مدیرۀ موسسۀ خردسرای فردوسی در بزرگداشت مقام دکتر محمدعلی رجایی بخارایی سخن گفتند. سپس دکتر محمدجعفر یاحقی استاد زبان و ادبیات فارسی، رئیس قطب علمی فردوسی و شاهنامه و مدیر مؤسسۀ خردسرای فردوسی از چند جنبه سخنان و خاطرات خود را دربارۀ دکتر رجایی بخارایی بیان کردند. همچنین دکتر سلمان ساکت عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی و رئیس مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه سخنرانی کردند و در پایان دکتر سعید رجایی فرزند مرحوم دکتر احمدعلی رجایی به ذکر خاطراتی از پدرشان پرداختند.
سخنرانی دکتر محمدرضا راشد محصل
دکتر محمدرضا راشد محصل در بزرگداشت مقام دکتر محمدعلی رجایی بخارایی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد شادروان دکتر احمدعلی رجایی زادۀ پاژ و تربیت شدۀ خراسان و طوس بود و از جهات علمی مردی با دقتنظر کامل با حافظۀ بسیار زیاد، طبعی لطیف و گفتاری شیرین با نفوذ کلام فراوان بود. علاوه بر همۀ اینها فردی با اخلاق نیکو و انسانیت بهکمال بود. آنچه میگفت باور داشت».
`
هدف ادبیات: تربیت انسانهای فلسفی
دکتر محمدرضا راشد محصل در ادامۀ سخنان خود گفت: «از نظر او هدف ادبیات تربیت انسانهای فلسفی بود، انسان فلسفی کسی است که در زندگی دارای هدف باشد. شجاع، هنرشناس و هنردوست باشد و در حل مشکلات توانایی لازم را هم از جهات علمی و هم از جهات فیزیکی داشته باشد. بنابراین معلمی را کاری بسیار خطیر و مهم تصور میکرد و در سخنرانیهای خودش میگفت که ما کاری بر عهده گرفتیم که سعادت و سیر کمالی جوانان ایران به آن کار وابسته است بنابراین باید هدفی داشته باشیم و بدانیم که کار معلم نمود خارجی اندکی دارد اما در حقیقت نفوذ کلام انسان، نفوذ کلام معلم آن چنان قوی و تواناست که جوان را دارای هدف میکند و او را برای یک تربیت فلسفی آماده میکند. خویشکاری ما به عنوان معلم این هست که جوانان را طوری تربیت کنیم که اولاً زبان و آثار ذوقی و فکری خودشان را بشناسند. ثانیاً مردم سرزمین خودشان را هم عمیقاً بدانند و بشناسند. به سرزمین خودشان عشق بورزند و آن را کاملتر از آن چه هست به آیندگان بسپارند. به علاوه او فکر میکرد که اگر ادبیات ضعیف باشد در حقیقت همۀ ارزشهای انسانی هم ضعیف خواهد بود. برنامههای آموزشی از نظر او ناقص بود. او معتقد بود که باید در اغلب برنامههای درسی دروس فلسفه، جامعهشناسی و دروسی که در حقیقت در بیرون از دانشکده برای افراد اهمیت دارد باید وجود داشته باشد. بنابراین اگر این دروس نباشد انسان فلسفی هم تربیت نمیشود. در جایی مثال میزد که در در جیب سربازان آلمانی که کشته شده بودند به جای انجیل کتابهای افلاطون مثل آپولوژی افلاطون و سایر کتبهای او پیدا میشد و اعتقاد داشت که مثل بسیاری از کشورهای پیشرفته باید فلسفه هم جز دروس باشد. او در مورد دانشگاه اعتقاد داشت که دانشگاه باید روش را بیاموزد نه اینکه مثل دبیرستان به عنوان تدریس کاری بکند. دانشجو باید روش را یاد بگیرد. بنابراین در بحثهای ادبی که داشت ریشهشناختی و صورتهای محلی کلمات و واژهها را بیان میکرد. سپس نحوۀ کاربرد واژه را هم بیان میکرد. این شیوۀ تدریس چنان دانشجویان را جذب میکرد که در حقیقت حاضر به ترک کلاس و پایان آن نبودند».
فعالیت علمی و آموزشی دکتر رجایی بخارایی
دکتر راشدمحصل دربارۀ فعالیتهای علمی و آموزشی و همچنین زمینههای علاقۀ دکتر رجایی بخارایی در باب پژوهش افزود: « به اقبال لاهوری توجه و عنایت خاصی داشت. در سالروز درگذشت اقبال لاهوری همیشه سخنران اولیه دکتر رجایی بود و این نشان دهندۀ این بود که او روش او را در زمینۀ کارهای انتقادی و در زمینه های دیگر میپذیرد. از کارهای عمدۀ او فرهنگ اشعار حافظ بود که در حقیقت دو بار به چاپ رسید. و چاپ دوم کاملترین است. متن فارسی از قرن چهارم هجری است. رونقالمجالس و خلاصۀ شرح تعرف است. پایهگذار فرهنگ قرآنی بود که بعدها به وسیلۀ آقای دکتر یاحقی تکمیل شد و همچنین لهجۀ بخارایی را تنظیم کرد و یک گزیدهای از شاهنامه که بعدها جمعآوری شد و همۀ آثار متون گذشته را تدریس میکرد. مثل حافظ به بهترین وجه، شاهنامه به بهترین صورت، بیهقی به بهترین صورت و اینها همه کارنامۀ علمی-آموزشی شادروان دکتر احمدعلی رجایی بود. خداوندا نامش در جهان مادی باقی بماناد و روانش در جهان مینوی شاد باد».
سخنرانی دکتر محمدجعفر یاحقی
دکتر محمدجعفر یاحقی در سخنان خود به چندین جنبه از فعالیت استاد خود، دکتر احمدعلی رجایی بخارایی، اشاره کرد و اینگونه آغاز کرد: «من سالهای زیادی را با ایشان در تماس بودم. در مقطع فوق لیسانس و دکتری با ایشان درس داشتم و در آستان قدس رضوی چند سال همکاری نزدیک داشتم و همچنین به منزل ایشان هم میرفتم. از چند جنبه درباره شخصیت ایشان صحبت میکنم. از جمله: معلمی و تدریس، ریاست و نیز شخصیت محقق و شاعر ایشان».
دکتر رجایی بخارایی و تدریس
«دکتر رجایی بخارایی با اینکه رئیس دانشکده بود با دقتنظر و مراقبتی که داشت هیچگاه کلاس درس را تعطیل نمیکرد و اگر هم میخواست کلاس را تعطیل کند، قبل از آن کلاس را جبران میکرد. وظیفۀ معلمی را هیچگاه فراموش نمیکرد و در کار معلمی جدی بود تکلیفی را که به دانشجویان میداد، از او میخواست. به آثار افلاطون و آثار فلسفی خیلی توجه داشت. آثار فلسفی معین میکرد و از ما میخواست بخوانیم و امتحان میگرفت. در سرکلاس گاهی اشعار و قصایدی را معین میکرد و به مناسبت یک لغت یادش میآمد که مثلاً ملکالشعرای بهار این طور گفته و بیت را میخواند و بعد میگفت بروید باباجان پیدا کنید و بعد باید آن قصیده را میخواندیم و اگر مشکلی داشتیم از ایشان میپرسیدیم. و یا به مأخذی ارجاع میداد و از ما میخواست و امتحان میگرفت. شاهنامه، تاریخ بیهقی، سفرنامۀ ناصرخسرو و همچنین حافظ تدریس میکرد.
دکتر رجایی بخارایی و ریاست
«دکتر رجایی بخارایی همانطور که معلم خوبی بود رئیس خوبی هم بود. بسیار مقتدر و بااراده بود. به مدیریت خود اطمینان داشت و به کسی اجازۀ دخالت در کار مدیریت خود نمیداد. بسیار حامی دانشجویان و همکاران خود بود. مخصوصاً آن زمان که مسائل سیاسی در دانشکده مطرح بود. ساواک و نیروهای امنیتی دخالت میکردند به شدت در مقابل آنها میایستاد. با همکاران و دانشجویان پدرانه رفتار میکرد اما با عناصر بیرونی تند و خشن برخورد داشت. و درعین حال که رئیس مقتدری بود در مدیریت داخلی بسیار نرم و ملایم بود. همچنین او در کتابخانۀ آستان قدس رضوی ترجمههای فارسی قرآنهای خطی را کشف کرد. هنگامی که به آستان قدس رضوی منتقل شد متوجه شد بسیاری از قرآنها ترجمههای فارسی هستند و همچنین ترجمههای خوبی هستند. وقتی لغت و تعبیر تازهای در یک ترجمۀ قرآن میدید بسیار ذوق میکرد. عدهای از دانشجویان را دعوت به کار کرد و سنگ بنای مطالعاتی در آستان قدس گذاشت که تا آن موقع بیسابقه بود. در آستان قدس قبل از انقلاب هیچکس به مسائل فرهنگی توجه نمیکرد. ایشان برای اولین بار مسائل فرهنگی را مطرح کرد. کتابخانه را وسعت داد. کتابخانههای متعددی که در شهرهای دیگر بود در مشهد و به آستان قدس متصل کرد. کتابخانۀ وزیری یزد، کتابخانه هرندی کرمان، کتابخانۀ ملک تهران. اینها در زمان دکتر رجایی به آستان قدس اهدا شد و مدیریت آنها به آستان قدس واگذار شد. همچنین گروهی را برای جمعآوری نسخ قرآنهای خطی به سراسر کشور فرستاد. در زمان دکتر رجایی باز هم گنجینۀ دیگری از نسخ خطی پیدا شد. در بازسازی حرم مطهر دیوار اتاقی فرو ریخت و باعث شد انبوهی از کتاب و نسخ از اینجا پیدا شود. همۀ اینها را مرتب و شمارهگذاری کردیم و شناسنامه نوشتیم. از جمله تفسیر شنقشی که تصحیح کردم از اینجا بود. اهتمام خاصی برای بالا بردن مسائل فرهنگی در آستان قدس داشت. بخصوص تأسیساتی ایجاد کرد که بعداً باعث رونق کار فرهنگ در آستان قدس شد. قسمتی را برای عکسبرداری از نسخ خطی تأسیس کرد یعنی کار نادر و کمیابی بود یکی از عکاسان معروف مشهد را دعوت کرد که از نسخ خطی عکس میگرفت و آنها را تنظیم میکرد و بنیاد بخش فیلم آستان قدس شد. دستگاههایی را با وسایل و کاغذهایی از آلمان خریداری کرد. یکی از مجهزترین دستگاههای عکسبرداری در کشور در آستان قدس وجود دارد».
دکتر رجایی بخارایی در مقام محقق و شاعر
دکتر محمدجعفر یاحقی در پایان سخنرانی خود افزود: «او به عنوان محقق، انسان فقیهی در کار پژوهش بود. بعضی کتابها را منتشر کرد که هنوز در عالم تحقیقات اولیه ما مطرح هستند. محققی سرشناس بود. همچنین ایشان شعر خوب هم میگفت. اما خود را هیچگاه به عنوان شاعر معرفی نمیکرد. در زمان حیات خود اشعاری را به چاپ نرساند مگر تعدادی به مناسبت در بعضی مجلات چاپ شد و یا در کلاسهای درس برای ما میخواندند. شعرهای ایشان بسیار پخته و سیاسی بود. از نظر انسجام، پختگی و سبک خراسانی خاصی که داشت بسیار مورد توجه بود. مرحوم محمد قهرمان که شاعر توانایی بود، شعرهای ایشان را بسیار میپسندید. دیگران اشعارشان را برای بررسی به مرحوم قهرمان میدادند اما از آنها استقبال نمیکرد. دکتر رجایی در انجمنهای ادبی رفت و آمد داشت. به خصوص در انجمن فرخ که صبحهای جمعه با حضور محمود فرخ و دانشمندانی که حضور داشتند اشعار خود را عرضه میکرد و این فرصت خوبی برای شاعری او بود. مجموعۀ اشعار ایشان پیش من و پسر ایشان سعید رجایی هست که قسمتی از آن در کتابی چاپ شد و آرزو میکنم روزی همه اشعار ایشان چاپ شود».
سخنرانی دکتر سلمان ساکت
دکتر سلمان ساکت دربارۀ علاقۀ دکتر رجایی بخارایی به اقبال لاهوری و مدیریت مدبرانۀ ایشان سخن گفت و به بنیانگذاری مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی توسط دکتر رجایی اشاره کرد.
دکتر رجایی بخارایی و اقبال لاهوری
«هرچند در ظاهر آقای دکتر رجایی بخارایی آدم ایدئولوژیکی نبود و شعر اقبال یک شعر ایدئولوژیک محسوب میشود ولی آقای دکتر رجایی بخارایی علاقۀ بسیار زیادی به اقبال لاهوری داشت در این حد که در یکی دو دوره در کلاس تحقیق در متون دورۀ لیسانس ایشان به تمامی اقبال لاهوری تدریس کرد. اولین کسی که در ایران به صورت جدی و علمی اقبال لاهوری را معرفی کرد مرحوم مجتبی مینوی بود اما در سطح دانشگاهی و دانشگاههای ما شاید اولین کسی که اقبال لاهوری را معرفی کرد و به آن پرداخت مرحوم رجایی بخارایی بود. از سال 1342 به بعد چندین مقالۀ خیلی خوب دربارۀ اقبال لاهوری منتشر کرد که آن مقالات هم اکنون مورد استناد هستند. و بعد به تبعیت از ایشان استادان دیگر گروه زبان و ادبیات فارسی هم معمولاً هر کدام پژوهشهایی دربارۀ اقبال انجام دادند».
مدیریت مدبرانۀ دکتر رجایی بخارایی
دکتر سلمان ساکت در ادامۀ سخنان خود بیان کرد: «مدیریت مدبرانۀ دکتر رجایی بخارایی در دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی بود بعد از اینکه آقای دکتر ضیاءالدین اسماعیلبیگی به عنوان رئیس دانشگاه فردوسی منسوب شد در اواخر سال 41 ایشان اعتقاد خیلی زیادی به دکتر رجایی پیدا کرد و او را به ریاست دانشکدۀ ادبیات گماشت. کار دکتر رجایی سخت بود چون بعد از بزرگمردی چون علیاکبر فیاض بر کرسی دانشکدۀ ادبیات مینشست ولی با این حال خیلی خوب از عهدۀ این کار برآمد. دورۀ بسیار طلایی داشت هم از نظر توسعۀ فیزیکی دانشکدۀ ادبیات و هم از نظر جذب استادان و به ویژه حمایت از استادان و دانشجویانی که بهویژه در حوادث و ناآرامیهای سالهای 42 به بعد با حکومت درگیر بودند. بنده از افراد بسیاری خاطرات گوناگونی را شنیدم که وقتی نیروهای امنیتی و ساواک تعدادی از دانشجویان را اذیت میکردند و حتی آنها را بازداشت کرده بودند و اجازه نمیدادند در امتحانات شرکت کنند. آقای دکتر رجایی بخارایی از نفوذش استفاده میکرد و کاری میکرد که آنها در امتحانات شرکت کنند تا از درسشان عقب نیفتند. همچنین این خاطره هم زبانزد است که در مرحلهای که نیروهای امنیتی میخواستند وارد دانشگاه شوند دکتر رجایی به تنهایی در مقابل آنها ایستاد و حرمت محیط علم و دانشگاه را حفظ کرد. به هرحال تأثیرگذاری دکتر رجایی در دانشکدۀ ادبیات تا امروز هم پابرجاست. ایشان در سال 48 بازنشست شد ولی بیرون از دانشگاه همانطور که دکتر یاحقی توضیح دادند معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی از وجودشان استفاده کرد و خاطرۀ سالهای درخشان مدیریت ایشان پابرجا ماند».
بنیانگذاری مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی
دکتر سلمان ساکت در پایان سخنرانی خود، به نکتۀ دیگری از فعالیت علمی دکتر رجایی بخارایی اشاره کرد: «بنیانگذار مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دکتر احمدعلی رجایی بخارایی بود. این مجله هماکنون پابرجاست البته با نام جدید «جستارهای ادبی». ایشان با تدبیر و دوراندیشی مجلۀ آبرومندی را در آن سالها پایهگذاری کرد. روح آن مرحوم شاد باد.
سخنرانی دکتر سعید رجایی بخارایی
دکتر سعید رجایی بخارایی با وجود مصیبت تازهای که بر خانوادۀ ایشان وارد شده بود اما در نشست حضور پیدا کرد و سخنرانی کوتاهی داشت. وی از خانوادهدوستی و فعالیتهای علمی پدرشان سخن گفت و از سخنرانی دکتر یاحقی، دکتر ساکت و دکتر راشد محصل تشکر کرد.
گزارش: سمیّه کریمیپور