از سخن‌های دیرینه: هنر جوی و با مرد دانا نشین/ چو خواهی که یابی ز بخت آفرین


به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در خراسان رضوی، بیست و هفتمین نشست نقد و بررسی کتاب موسسه خردسرای فردوسی به کتاب «دلدادگی و خنیاگری در شاهنامه» اثر حسن نصیری جامی نویسنده آثار ترانه‌های کهن شرقی و ابراهیم ادهم و مصحح آثاری چون کنوزالحکمه، سراج السائرین، بحارالحقیقه، حدیقة الحقیقه، انیس العارفین، تصحیح مقامات منظوم شیخ جام و لطایف الطوایف اختصاص یافت.


رضا اشرف‌زاده، عضو هیأت علمى گروه زبان و ادبیات فارسى دانشگاه آزاد اسلامی مشهد در این نشست که با حضور جمعی از استادان و دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه‌های مشهد و ادب‌دوستان برگزار شد، گفت:‌ هانری ماسه در کتاب «فردوسی و حماسه ملی» می‌گوید «این هنر به فردوسی داده شد تا دست کم در اثر خود یک بار پرده‌ای که ما را از دنیای یکدیگر جدا می‌سازد، به یک سو زند؛ این امتیاز تنها به نابغه‌ای ناب و پاک تعلق دارد و به شاعر ایرانی اجازه می‌دهد که در ردیف بزرگترین تسلی‌دهندگان ملت‌ها قرار گیرد؛ هومر، دانته و دیگران نبوغ و پهلوانی خود را بیان کردند و فردوسی برجسته ترین آن‌هاست».

شاهنامه کتابی است جهانی
وی همچنین گفت: ادموند گاس در کتاب «فردوسی در تبعید» می‌گوید «بزرگترین شاعری که جهان را دربرگرفته، فردوسی است و شعرش را زمزمه جبرئیل فرشته می‌داند»؛ بنابراین شاهنامه فردوسی کتابی است جهانی.

اشرف زاده با اشاره به نقش سیاست‌ورزی بزرگان در زبان فارسی گفت: کسی که تلنگری زد تا زبان فارسی جایگزین عربی شود، یعقوب لیث صفاری بود چراکه «آن ملتی که کلید زبانش را در اختیار دارد، کلید استقلالش را در اختیار دارد». به نظر من این نکته را یعقوب لیث‌صفاری مدت‌ها قبل فهمیده بود و هنگامی که شعری در مدح او به زبان عربی سروده شد، به شاعران گفت «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت». با اینکه یعقوب لیث صفاری، عربی را بسیار خوب می‌دانسته اما سیاست او این بود که ایران را از زیر سلطه اعراب بیرون بکشد.

این عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی افزود: پس از یعقوب لیث، رودکی با وارد کردن حداقل ۱۰۰ هزار کلمه، زبان فارسی را گسترش داد و فردوسی بزرگ به این زبان قوام بخشید: «پی افکندم از نظم کاخی بلند / که از باد و بارانش ناید گزند«   

این استاد پیشکسوت و مدیر گروه ادبیات فارسی پردیس شهید بهشتی دانشگاه فرهنگیان با اشاره به ظرفیت بالای زبان فارسی گفت: زبان فارسی، زبان مردم خراسان، زبانی است که با آن می‌توان حماسه‌ها گفت؛ فردوسی با همین زبان 60 هزار بیت حماسه می‌سراید، زبانی که هر کلمه آن چنان در جای خودش نشسته که همانند دسته ارکستر یا مارش نظامی، هر کدام از این صداها با هم همپوشانی داشته و آن صدا و طنینی را که باید در میدان جنگ شنیده شود، به ارمغان می‌آورد.

اشرف‌زاده ضمن بیان این نکته که اگر تحقیق در مورد زبان فردوسی انجام دهیم، سال‌ها قلم از نوشتن باز نمی‌ایستد، اضافه کرد: نمی‌خواهم بگویم زبان خراسانی زبان خشنی بوده اما این زبان، زبانی است که مردم باید با آن حرف‌های زیادی را بزنند. ناصر خسرو با همین زبان شعر می‌گوید، اندرز و نصیحت هم با همین زبان است. درواقع زبان خراسانی آن‌چنان ظرفیتی دارد که به‌خوبی می‌توان دید با همان زبان و طنینی که از خشم و حماسه می‌گوید، با همان زبان و طنین از دلدادگی و دلداده و دلبر می‌گوید.
بگیر این سر گیسو از یک سویم / ز بهر تو باید همی گیسویم
بدان پرورانیدم این تار را / که تا دستگیری کند یار را

وی ادامه داد: این همان زبانی است که در جایی دیگر می‌گوید:

به در شد به خشم اندرآمد به رخش / منم گفت شیراوژن و تاج‌بخش
چو خشم آورم شاه کاووس کیست / چرا دست یازد به من توس کیست

 

شاهنامه، برآیند نگاه، فرهنگ و تمدن ایرانی‌ها به زنان
علیرضا قیامتی، دانشیار دانشگاه فردوسی و قائم‌مقام خِردسرای فردوسی هم کتاب «دلدادگی و خنیاگری» را نخستین کتابی دانست که در عرصه شاهنامه و به‌طرز شایسته‌ای به بُعد متفاوتی از حماسه پرداخته است.



وی همچنین شاهنامه را برآیند نگاه، فرهنگ و تمدن ایرانی‌ها نسبت به مسائل گوناکون داست و افزود: جایگاه زن در ادبیات ایران زمین به زیبایی هر چه تمام‌تر در کتاب «دلدادگی و خنیاگری» دیده می‌شود. دیدگاه فردوسی به بانوان و زنان در شاهنامه نشان از تقدم غنا و دلدادگی بر حماسه است، یعنی همیشه از دل یک مهر و دلدادگی حماسه پدید می‌آید؛ جهان‌پهلوان، رستم، بزرگترین شخصیت شاهنامه از دل یک داستان عاشقانه ویژه و مفصل پدید می‌آید.

قائم‌مقام خِردسرای فردوسی اضافه کرد: نگاه فردوسی به زن برگرفته از فرهنگ ایران باستان است که در آن زن جایگاه ویژه‌ای داشته، از شش امشاسپند آیین‌های باستانی ایران، 3 مورد آن بانوان هستند: خرداد، امرداد و سپندارمذ، ایزد بانوان برجسته ایران باستان و همچنین برپایی جشن سپندارمذگان با عنوان بزرگداشت زن و زمین، نشان از نگاه والای ایرانیان باستان به بانوان است.
 


وی افزود: چه زیبا بخش ابتدایی کتاب دلدادگی و خنیاگری با فردوسی و مهربان بانوی او شروع می‌شود. در شاهنامه قبل از آنکه داستان بیژن و منیژه نقل شود، فردوسی خاطره‌ای دل‌انگیز تعریف می‌کند. نقل می‌کند که در شبی تاریک و تار، ناگهان از بستر بجست و از «بت مهربانش» (همسرش) تقاضای شمع کرد. ماجرای خودش و همسرش را بسیار زیبا شرح می‌دهد و این لحن سخن گفتن فقط از کسی برمی‌آید که عاشق باشد. بت مهربانش می‌ و نار و ترنج می‌آورد و به قول خود فردوسی آن «سروبُن» داستانی را برایش نقل می‌کند:

بدان تنگی اندر بجستم ز جای / یکی مهربان بودم اندر سرای
خروشیدم و خواستم زو چراغ / بیاورد شمع و بیامد به باغ
مِی آورد و نار و تُرُنج و بِهی / زدوده یکی جام شاهنشهی
مرا گفت شمعت چه باید همی / شب تیره خوابت نباید همی؟
بپیمای می تا یکی داسـتان / ز دَفتَرْت بـرخوانـــم از باستان
بدان سـرو بُن گفتم: ای ماه روی / مرا امشب این داستان بازگوی
مرا گفت: گر چون ز من بشنوی / بــه شعر آری از دفتر پهلوی
همت گویم و هم پذیرم سپاس / کنون بشنو ای یار نیکی شناس

قیامتی که به عقیده او در هیچ حماسه‌ای نمی‌توان این برخورد سراسر تکریم و احترام را با زنان دید، گفت: در ایلیاد و ادیسه زنان محکی هستند برای توانمندی مردان و بیشتر در بند هوس مردان‌اند. درحالی که در شاهنامه زنان برای دفاع از کشورشان لباس رزم می‌پوشند، مانند گردآفرید که برای دفاع از ایران به میدان جنگ می‌رود: زنی بود برسان گردی سوار/ همیشه به جنگ اندرون نامدار
 

دانشیار دانشگاه فردوسی اضافه کرد: خردمندی، کاردانی و پهلوانی را در گردآفرید که نمونه اعلای پهلوان بانوان ایرانی است، می‌توان دید در حالی که در ایلیاد و ادیسه و در مهابهاراتا اینگونه نیست، حتی در ایلیاد می‌بینیم که زنان با دشمنان مملکتشان همراهی می‌کنند ولی در شاهنامه نمونه‌ای نمی‌بینید.

قائم مقام خردسرای فردوسی یادآور شد: کتاب «دلدادگی و خنیاگری در شاهنامه» تنها به بیان دلدادگی‌ها نمی‌پردازد بلکه سیمای زنان در نقش‌های مختلف را به نگارش درآورده است. نقشی که مادران در شاهنامه دارند در هیچ حماسه دیگری پیدا نمی‌شود چنان که در داستان‌های شاهنامه می‌بینید مادران برای فرزندانشان جان خود را نثار می‌کنند.

وی همچنین گفت: شهریاری و فرمانروایی ایران از دستان زنان پدید می‌آید؛ فرانک، مادر فریدون پادشاه ایران است که او را پرورش می‌دهد و با چنگ و دندان از نیروهای ضحاکی حفاظت می‌کند تا فریدون و شهریاری در ایران باقی بماند.

قیامتی ضمن بیان این نکته که زنان شاهنامه نجیب و عفیف‌اند آنچنان که خود شاهنامه نجابت از سر و رویش می‌بارد؛ اضافه کرد: یک مصراع در شاهنامه نیست که واژه‌ای ناپسند در آن به کار برده شده باشد، یک بخش از آن نیست که بگوییم نمی‌شود در برابر کودکان خواند. بخشی از داستان‌های شاهنامه عاشقانه است اما یک نکته خلاف پاکدامنی و عفت و فرهنگ ایرانی اسلامی را نمی‌توان در آن دید. حتی فردوسی برای ناسزاگویی به اهریمنی‌ترین چهره شاهنامه که ضحاک است، آن چنان در لفافه می‌پیچد که شما متوجه آن نمی‌شوید

دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد زنان شاهنامه را نیکدل، عفیف، دارای سیرت پاک و نمونه اعلای کاردانی و زیرکی، خردمندی و دانشمندی خواند و گفت: به دلیل اعلا بودن جایگاه زن در شاهنامه، زنان شاهنامه الگویی می‌شوند برای حماسه‌های دیگر، چنان که در حماسه‌هایی مانند برزونامه، شهریارنامه و جهانگیرنامه جایگاه ویژه و خاص زنان و چهره اعلای همسری و همسرداری را به پیروی از شاهنامه مشاهده می‌کنید.

وی پیشگام بودن زنان در عشق‌ورزی را نکته مهمی خواند و یادآور شد: در شاهنامه زن بودن جرم نیست، زیبا بودن جرم نیست، عشق ورزیدن جرم نیست و این از فرهنگ غنی ایرانی سرچشمه می‌گیرد. زنان در شاهناهه همچنین پیشگام ابراز عشق هستند چنان که در داستان زال و رودابه این نکته مهم به خوبی قابل مشاهده است:
نه قیصر بخواهم نه فغفور چین / نه از تاجداران ایران زمین
به بالای من پور سامست زال / ابا بازوی شیر و با برز و یال
گرش پیرخوانی همی گر جوان / مرا او بجای تنست و روان

فردوسی، دلداده‌ترین به زبان و ادبیات فارسی

حسن نصیری جامی، نویسنده کتاب «دلدادگی و خنیاگری در شاهنامه» ضمن معرفی اثر خود گفت: این کتاب از خوش‌ترین و سرخوش‌ترین بخش‌های شاهنامه سخن می‌گوید؛ از داستان‌های دلدادگی و خنیاگری. می‌خواهد بگوید عظمتی به‌مانند «برافکندم از نظم کاخی بلند»، از این فصل و نوای دلجوی زندگی خالی نیست و دلاوری‌ها و دلدادگی‌ها دو روی سکه پر ارج حماسه‌اند و بسیاری از داستان‌های شاهنامه بن‌مایه‌ای در دلدادگی و خنیاگری دارند.
 

 

وی افزود: به راستی اول‌مرد حماسه و دلدادگی شاهنامه، فردوسی بزرگ است و بی‌تردید حقیقی‌ترین و پرشورترین دلبستگی که از فردوسی به یادگار مانده، همانا دلدادگی راستین وی به ایران و گذشته تاریخی و فرهنگی آن است.


نصیری جامی با بیان این نکته که در این کتاب برای پاسداشت زبان فارسی، هیچ‌گاه واژه «عشق» و دیگر مشتقات آن مانند عاشق، معشوق و عشاق به کاربرده نشده است، گفت: از واژه‌های فارسی دلداده، دلبر، دلدادگی و در مقوله غنا از واژه‌های خنیاگری، رامشگری و رامش بهره گرفته شده است.

نویسنده کتاب «دلدادگی و خنیاگری در شاهنامه» افزود: در عنوان‌بندی فصل‌ها و نیز بررسی داستان دلدادگان و خنیاگران نیز کوشش شده لقب‌هایی همگون با منش هر یک از شخصیت‌ها در نظر گرفته شود؛ مانند منیژه دلداده هوشبر؛ شیرویه دلداده‌ای بدکنش؛ بهرام گور شهریار دلدادگی و خنیاگری.



 

نصیری در انتها به معرفی سرفصل‌های کتاب « دلدادگی و خنیاگری در شاهنامه » پرداخت و گفت: این کتاب شامل 20 فصل است که با واقعی‌ترین دلبر شاهنامه، همسر فردوسی که هدایتگر وی در نگارش این اثر سترگ بود، با نام فردوسی و بت مهربانش آغاز و با فصل‌هایی چون 2- دلدادگاه و سرانجام آنان، 3- تضادهای حماسی، کشش‌های دلدادگی، 4- کارکرد زمان در دلدادگی‌ها، 5-خاستگاه دلدادگی‌ها، 6- غیرت دلدادگی، 7- نقش دایگان و واسطه‌ها در دلدادگی، 8- تأثیر پژوهش ستاره‌شمران در دلدادگی‌ها، 9- دلدادگی‌ها در قلمرو کیش و آیین، 10- پیامدهای کلی دلدادگی‌ها، 11- زنان و جسارت در آغاز دلدادگی‌ها، 12- تماشای دلبران از دیده دلدادگان، 13- نام و دلیری، اول قدم دلدادگی‌ها، 14- اوصاف زنان دلداده در دلدادگی‌ها‌ی شاهنامه، 15- کردارهای نمادین در دلدادگی‌ها‌ و خنیاگری‌ها، 16- دلدادگی و خنیاگری، 17- ناپیدایی در دلدادگی‌، نماد رازمندی، 18- فرهیختگان داستان‌های دلدادگی، 19- کارکرد باور غنایی و رامشگری در رویدادهای شاهنامه و 20- پری‌واری دلبران ادامه می‌یابد

به نقل از ایبنا

.