مقدمه
ایران از دیرباز به سبب پیشینۀ تاریخی و برخورداری از منابع غنی اسطورهای، همواره در مرکز توجه اسطورهپژوهان جهان بوده است. ازجمله کتابهایی که تأثیری شگرف در حفظ گنجینۀ افسانهها، داستانها، حکمتها، آداب، آیینها، رسوم و اجزای متفاوت فرهنگ مردمان ایرانزمین داشته، شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی است که از ظرفیتهای بالقوه و گستردهای در زمینۀ نشر فرهنگ خردورزانه، اخلاقمدار و انسانمحور برخوردار است.
بارها شنیدهایم که جامِ جهانبینِ شاهنامه را محتوایی عظیم است و از این جهت همگان سیمای فردوسی را عالمگیر دانستهاند. پرواضح است که زبانِ تصویر در سالهای اخیر با توجه به پوششدهی خیل گستردهای از مخاطب، توانسته است نقش درخشانی در حفظ، نشر و درک آثار کهن ایفا کند. از این دیدگاه، تولید محتوای گرافیکی اعم از پویانمایی، نمایش، فیلم و کتاب مصور با محوریت داستانهای شاهنامه رخداد همایونی است که علاوه بر احیای فرهنگ خردورزی و معرفی اساطیر و قهرمانان ملی به اقشار مختلف کشور، به یمنِ ظرفیتِ جهانشمولِ این اثرِ نفیس در وادی بیگانه نیز سیمرغوار به پروازی تابنده دست مییازد.
ازآنجا که چندسالی است به تدریس مفاهیم شاهنامه از زبان داستان به ردۀ سنی کودک و نوجوان مشغولم، همواره از تولید محتواهای فرهنگی و هنری که منبع الهام خود را شاهنامه قرار دادهاند، با کنجکاوی ویژهای استقبال کردهام. یکی از هنرمندان پر تلاش در این حوزه که موفق به کسب جوایز ارزشمند ملی و بینالمللی گشته، حمید رحمانیان، هنرمند خوشذوقی است که دهههای اخیر در نیویورک اقامت داشته و با کمک همسر آمریکاییاش ملیسا هیبارد، به همراهی جمعی از هنرمندان برجسته و گروهی متخصص با همتی مضاعف و کیفیتی جهانی بیش از دهسال است که با تولید محتوای فرهنگی و بازنمایی آثار کهن ادبی به شیوۀ تلفیق هنرهای بصری جدید به پیوند میان دنیای شرق و غرب میپردازد.
در آستانۀ بیستوپنجم اردیبهشتماه و به بهانۀ روز پاسداشت زبان پارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی با نگاهی اجمالی و گذرا به آثار درخوری که این شاهکار حماسی را در عرصة بینالمللی تماشایی و خواندنیتر کرده است، با این هنرمند نیکنام گفتوگویی کردهام که بیتردید آشنایی با او و خوانش دغدغهها، اهداف، آرمانها و ستیز رستمانهاش با موانع، خالی از لطف نخواهد بود.
معرفی آثار و پیشینۀ هنرمند
حمید رحمانیان، فیلمساز، انیماتور و گرافیست ایرانی، فارغالتحصیل رشتۀ طراحی گرافیک از دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران است که در سال ۱۳۷۶ موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد خود در رشتۀ انیمیشن از انستیتو پرَت آمریکا شد. رحمانیان در کنار حرفۀ فیلمسازی به خلق آثار هنری برجستهای در مقیاس جهانی پرداخته که از جملۀ آن میتوان به پروژۀ بزرگ شاهنامه اشاره کرد. «شاهنامۀ مصور: حماسۀ شاهان ایرانزمین» حاصل تلاش چهارسالۀ حمید رحمانیان است که در نوروز ۱۳۹۲ در آمریکا منتشر شد. این اثر نفیس با همکاری ملیسا هیبارد و با ترجمۀ احمد صدری، جامعهشناس برجسته، به زبان انگلیسی منتشر شده و حاصل کار در یک مجموعۀ ۵۹۸ صفحهای، همراه با ۵۳۰ تصویر ارائه شده است که از مرحلة تولید تا اجرا تقریبا پانزدههزار ساعت زمان به خود اختصاص دادهاست. رحمانیان برای تصویرگری این کتاب ۹۰ کتاب مصور قدیمی را بررسی و اسکن کرده، سپس با چیدمان تصاویر قدیمی بهصورت دیجیتال، تصاویر بدیعی خلق کرده است.
«حماسۀ پادشاهان پارسی» پس از انتشار از سوی کوانتاک لین پرس، توسط مجلة وال استریت لقب «شاهکار» گرفت و پرچمدار نگاه نوینی به شاهنامه در قرن حاضر است. رحمانیان این اثر را به عنوان سند هویت بصری در بستر سند هویت ملی ایرانیان خلق کرده تا از تلفیق تاریخ ادبی با تاریخ نگارگری، سند جامعتری برای هویت پارسیزبانان سراسر جهان عرضه کند که با این تفاسیر بیتردید آینة دقیقی از بازتاب فرهنگ و تمدن غنی پارسیزبانان ارائه دادهاست. این اثر نفیس تاکنون توسط چندین موزه خریداری و نمایش داده شدهاست. گفتنی است تصاویر بهکاررفته در این کتاب شامل هزاران اِلمان هماهنگ و موزون اعم از نقاشی، لیتوگرافی، نسخ خطی، چاپ سنگی و مینیاتور از جغرافیای آن روزِ پارسیزبان یعنی ایران، هند، مغول و امپراتوری عثمانی در دورة ایلخانی تا قاجار (بین قرون ۱۴ تا ۱۹) است. با اینکه مادۀ خام این اثر از دوران گذشته اقتباس شده اما هویت مستقل امروزی دارد و ترکیببندی جدیدی را از ادغام نگرش سنتی با دریچههای مدرن به جهان ارائه نموده است.
رحمانیان پروژۀ عظیم شاهنامۀ مصور را مادر آثار بعدی خویش معرفی میکند که از فرزندان خلفش در سالهای اخیر میتوان به کتاب برجستۀ سهبعدی ضحاک، کتاب صوتی ۱2 ساعته شاهنامه با صدای مارک تامپسون در ۶۱ کاراکتر با مقدمهای از فرانسیس فورد کاپولا، سازندة اثر مشهور و برجستۀ پدرخوانده اشاره کرد. همچنین از دیگر مشتقات آن پروژه میتوان کتابی کمیک و انیمیشن عروسکی «پرهای آتشین»، روایتی عاشقانه از زال و رودابه را نام برد که این نمایش با فن سایهپردازی بهصورت سینمای زنده با استفاده از لباسهای ویژه، ماسک، نقاشیهای پردهای، عروسک و انیمیشن دیجیتال در اقصینقاط اروپا و آمریکا، با 112 اجرا برای بیش از صدهزار تماشاگر به روی صحنه رفت.
این زوج هنرمند کلیۀ فعالیتهای خود را در زمینة شاهنامه، در صفحهای به آدرس: www.kingorama.com گردآورده و به نمایش گذاشتهاند که برای آشنایی بیشتر و بهتر با مجموعه آثارشان میتوان به آن مراجعه نمود.
تعلق خاطر شما به فرهنگ کهن ایران از کجا سرچشمه میگیرد و چطور شد که فعالیتتان را با شاهنامه آغاز کردید؟
همواره از سالهای نخست کودکی در دوران حضورم در ایران جسارت و شهامت خوانش شاهنامه را نداشتم چرا که این اثر کهن علاوه بر قطوربودن حجم، محتوا و زبان سختی به نظم داشت که بدون همراهی بزرگترها هضم و درکش امکانپذیر نبود. بنابراین برایم ترسناک مینمود و از مواجهه با آن همواره فرار میکردم؛ بهویژه که در ایران حرفة اصلیام طراحی گرافیک بود و ارتباط چندانی هم با آن نمیدیدم اما در ابتدای ورودم به آمریکا احساس کردم فرهنگم به شدت مورد تهاجم است. طراحی پوستر، جعبه و کار در حوزة تبلیغات به هیچوجه مرا راضی نمیکرد. احساس میکردم گمشدهای دارم که بستر ظهورش را در شاهنامه یافتم و این اثر آیینهای شد برای انعکاس نقاط زیبا و درخشان فرهنگ ایرانزمین. اما قرابت من با شاهنامه برمیگردد به نخستین آشناییام در سن ۳۵ سالگی و مواجهه با قرائت و توصیف داستانهای این اثر از زبان مرحوم دکتر محمد جعفر محجوب که بسیار شیرین مینمود و انگیزۀ پرداختن به شاهنامه را با روایت امروزی و مدرن برای بیگانگان با این فرهنگ در من بیدار کرد. رابطۀ مریدگونۀ من با ایشان منجر به تولید و ظهور این آثار شد چراکه به حمایت معنوی از بنده در این عرصه پرداختند و گرچه هرگز نائل به دیدارشان نشدم اما میزبان خانوادۀ ایشان در یکی از اجراهایم بودم.
اما نقطۀ آغاز ماجرا بر میگردد به حضورم در تورنتو برای اکران آخرین فیلم سینماییام به نام دمِ صبح. بعد از اتمام برنامه، ما را به تماشای یک نقالی از داستان رستم و سهراب دعوت نمودند که با ارکستر سمفونیک تورنتو به روی صحنه میرفت. هنوز خیلی از اجرای نمایش نگذشته بود که از فرط ملالآوری اثر، حوصلهام سرآمد و به اعتراض و نجوا با همسر آمریکاییام گفتم ایران سرشار از منابع وسیع مکتوب، صوتی و تصویری فوقالعاده است اما از آن غافلیم و هنگامی که بیگانگان به سراغ برجستهسازی آنها میروند ولو به غلط و به شیوههای غیرحرفهای به وجد میآییم و گنجینههای خویش را پاس میداریم. همسرم به تلنگر در پاسخ این انتقاد، مرا به خود آورد و گفت: «به جای نقد دیگران، خودت دست به کار شو».
او نظرم را به این نکته جلب کرد که در مقام منتقد ظاهر شدن هزینهای ندارد، اما در مقام سازنده پدیدار شدن است که پویایی را سبب میشود. از طرفی نیک میدانستم جامعۀ جهانی، اغلب به نقاط ضعف کشورمان میپردازند، درحالیکه تاریخچه و مستندات فرهنگی، ادبی و هنری به جا مانده از گذشتگان ما سرشار از ظرفیتهای برجسته و قابل تامل است که برای معرفی این تمدن غنی سکوی روشنی محسوب میشود. از آنجا که به مینیانتور علاقة وافری داشتم، تصمیم گرفتم در بستر ادبیات کهن این هنر را احیا کنم و در این میان شاهنامه را چون زهدان مادر بستری امن، مناسب، سریع و قدرتمند برای انعکاس فرهنگ اصیل ایرانیان و پارسیزبانان دیدم. وقتی در کُنه این اثر نفیس غرق شدم، برای ارائۀ ترجمان بهروزتری از آن، دکتر احمد صدری را که از دوستان قدیمیام بودند، دعوت به همکاری کردم و با تکیه بر پیش زمینۀ سینمایی خود تصمیم براین شد طراحی محتوای داستانها را شخصیتمحور پیش بریم و نه حادثهمحور. بنابراین کاراکترهای فرعی را از آن حذف نمودیم تا مخاطب امروز در میان خیل قهرمانها و پهلوانهای بیشمارش از روند خطی قصه دور نگردد و درگیر شناخت و پیشینۀ آنها در روند روایت داستان نباشد. دکتر صدری، مترجم شاهنامۀ مصور به زبان انگلیسی، در این مسیر کمک شایانی به روایت فیلمنامهای و ساده کردن فرمول نوشتاری داستانها نمودند.
کدام ویژگی ترجمۀ کتاب شاهنامۀ مصور آن را در ردۀ پر فروشترین کتابهای صد دلاری جهان قرار داده است؟
از آنجا که هزینۀ نشر چنین اثر نفیسی بسیار بالا بود، هرگز به چاپ کاغذیاش گمان نمیبردم اما آشناییام با ناشر کتاب شاهنامۀ مصور بسیار جالب بود. بر حسب اتفاق با صاحب نازنین این نشر آشنا شدم و روزی ایشان به استودیوی من تشریف آوردند و از نزدیک شاهد محتوای گرافیکی تولید شده برای عرضۀ الکترونیکی این کتاب بودند و بلافاصله ایشان پیشنهاد چاپ کاغذیاش را مطرح کردند و با کمال میل پذیرفتم چراکه به جذابیت آن میافزود؛ اکنون این کتاب به چاپ ششم رسیده و پرفروشترین شاهنامۀ ترجمه شده در جهان محسوب میشود. به نوعی این کتاب را موزۀ زنده و در دسترسی برای بینندگان و علاقهمندان به فرهنگ و تمدن خاورمیانه میدانم که با تورقش میتوان قصههای اصیل شاهنامه را بازشناخت. به طور مثال برای این اثر بالغ بر ۸۰۰۰ قطعه مینیاتور و لیتوگراف جمعآوری شد و در هر صفحه بین ۱۷ تا ۱۲۳ المان به کار رفته است که در هیچیک از صفحات، کاراکترها تکرار نمیشوند و این در حالی بود که اگر خود این نگارهها را ترسیم میکردم زمان بسیار کمتری صرف تولید این کتاب میشد. همچنین این رخداد نیک موجب توجه بیشتر جامعۀ هنری به مینیاتور در بخش تولید محتوای گرافیکی، تبلیغاتی و انیمیشن شد. تنها طراحی روی جلد این کتاب از ۹۱ تصویر مختلف آفریده شده که گاه از ۳۵ منبع مختلف به دست آمده است. همچنین ما نسخۀ مجلل و محدودی از شاهنامۀ مصور را مخصوص کلکسیونرها، عشاق کتاب و علاقهمندان به شاهنامه منتشر نمودیم که رونمایی چاپ مجلل از این اثر، در کلکسیون کتابهای پارسی مجلس در کتابخانۀ ایالات متحده آمریکا شاید در رسانهای شدنشبیتأثیر نبود. این پروژۀ عظیم مادر آثار بعدی من محسوب میشود و پس از آن کتاب برجستۀ سه بعدی ضحاک را منتشر کردم.
چرا قالب کتاب برجستۀ سهبعدی را برای ارائۀ داستان ضحاک مناسب دیدید؟
همانطور که نیک واقفید، داستانهای شاهنامه را چون سریال میتوان دنبال نمود اما در این میان معدود قصههایی وجود دارد که فی نفسه مستقلاند. نظیر: زال و رودابه، از زادهشدن زال تا زادهشدن رستم، بیژن و منیژه یا ضحاک. از این رو برای روایت یک کتاب مستقل سه بعدی قصۀ ضحاک را پر ظرفیت دیدم و به آن پرداختم و برای پروژۀ آینده در زمینۀ تولید کتاب سه بعدی برجسته، روی داستان هفت خوان رستم کار میکنم.
در خصوص نحوۀ شکلگیری ایدۀ تولید اثر نمایشی منحصربهفرد «پرهای آتشین» با فن سایهپردازی برایمان بگویید.
در رابطه با نمایش سایهبازی پرهای آتشین، ابتدا نمایشنامه را براساس شاهنامه نوشتم و سپس استوری برد هر صحنه را ترسیم نمودم. در این میان برای اجرای جذابتر تصمیم گرفتم سیستم ماسکپردازی را از استاد لاری رید (Larry Reed) که مقیم سانفرانسیسکو بودند، در مدت کوتاهی بیاموزم و با کشف جدیدی در خلاقیت پویانمایی و اضافه نمودن رنگ از طریق پروژکتور، این نمایش سایهبازی را از حالت اجرایی سیاه و سفید بیرون آوردم و روح بیشتری به آن بخشیدم. حدود ۱۶0 عروسک برای این اثر ساخته شده و اغلب در طراحی چهرۀ آنها از سکههای دورۀ ساسانیان الهام گرفتهام یا تاج رودابه را از روی آثار به جا مانده از دوران زندیه طراحی نمودم. بدن سیمرغ را با قسمتی از گل شاه عباسی ساخته و پرداختهام تا از فضای غربی فاصله گرفته و کاملا منطبق با میراث ماندگار تصویری فرهنگ خاورمیانه طراحیام را به پیش برم. ناگفته نماند که ماجرای شاهزاده احمد از داستانهای هزار و یک شب به عنوان اولین اثر پویانمایی هنرمند آلمانی، بانو لُته راینیگر (Lotte Reiniger) که به صورت ضدنور به نمایش در آمده نیز الهام بخش من برای نمایش پرهای آتشین بود.
به عنوان نویسندۀ این اثر برای دراماتیزه کردن داستان زال و رودابه در نمایش و حفظ جذابیتهای روایی چه اقداماتی اندیشیدید؟
از آنجا که هدف به نمایش گذاشتن این آثار در جامعۀ جهانی غرب به منظور آشنایی با فرهنگ ماست، به نثر و زبان انگلیسی اجرا شد و تطبیق داستان در فضای اسطوره و افسانه را با برخی قوانین حقوق بشر یا محیط زیستی ضروری دیدم و نشانههای عدم رعایت حقوق زنان یا خشنوت علیه حیوانات را از آن حذف نمودم. بهطور مثال در پرهای آتشین، نقش سام را برجستهتر نمودم و رابطۀ پدر و پسریشان را تقویت کردم. جایی دیگر نقش سیندخت، مادر رودابه را پر رنگتر نمودم و برای زال ماجراهای قهرمانی نظیر شکست اژدها و گفتوگو به زبان حیوانات را طراحی نمودم که از منظر علم به اینکه عمرش را تا مقطع نوجوانی در طبیعت با سیمرغ گذرانده، قابل دفاع میدانم چراکه این پرندۀ افسانهای در بخش حماسی شاهنامه وارد میشود و من آن را سمبلی از مادر طبیعت میدانم که فرزند آدمیزاد را حمایت میکند. نخست آدمی عاشق میشود، مشکل ایجاد میکند و اوست که هدایتش میکند و موانع را از سر راهش بر میدارد.
همواره مخاطب آثار خود را از ردۀ سنی ۲ تا ۱۰۲ سال عنوان کردهاید، در اجراهای متعدد «پرهای آتشینم»، کدام طیف از تماشاچیان را بیشتر علاقهمند دیدید؟ فرهنگ تماشای انیمیشن را از سوی بزرگسالان چگونه ارزیابی میکنید؟
احساس رضایتمندی را همواره از اعم مخاطبان فارغ از سن و سال، جنسیت یا رنگ پوست و نژاد در این نمایش دریافت نمودهام. برای نمونه وقتی پسربچهای از قشر نه چندان مرفه اجتماع غرب به عنوان بازخورد تماشای این نمایش در گفتوگو با پدرش اشاره میکند که پارسیبودن افتخار بزرگی است، من به وجد میآیم که اثرگذاری مثبت بر جامعۀ غربی، بهویژه بر اجتماع کودک و نوجوان بهدرستی اتفاق افتاده چراکه در آیندهای نه چندان دور، اینان صاحبان کرسی در سیاست، اقتصاد و فرهنگ خواهند بود و علم به تمدن پارسی در مراودات و احترام آنها به یقین موثر است. همچنین نوروز امسال به مدت سه روز آدرس پیوند نمایش فیلمتئاتر پرهای آتشین را به عنوان عیدی باز گذاشتم تا مردم از سراسر دنیا بتوانند از تماشایش لذت ببرند. در عرض سه روز دوازده هزار نفر موفق به تماشای این اثر شدند و ایمیلهای بسیاری از اقصی نقاط جهان به زبانهای متفاوت دریافت نمودم مبنی بر اینکه با تماشای این نمایش، ۷۰ دقیقه دچار فراموشی دغدغهها و مشکلات شده، در دنیای قصه و خیال فرو رفتهاند و این یکی از بهترین بازخوردهایی است که عزم مرا برای ادامۀ این مسیر راسختر میکند چرا که رسالتم را انتقال این مفاهیم به طیف وسیع مخاطب عام در جهان غرب میدانم.
از آنجا که دو بار این نمایش را در خانۀ سالمندان با میانگین سنی ۹۵ سال اجرا نمودیم، مخاطب کهنسال این اثر را بسیار مشتاق و علاقهمند یافتم. یکی از زیباترین بازخوردهای تماشا از جانب سالمند عزیزی مطرح شد که فرمودند: خوشحالم آنقدر عمر کردم که بتوانم چنین نمایشی را از نزدیک شاهد باشم. ما این نمایش را برای کودکان نیز به روی صحنه بردیم و روزی در دو نوبت بالغ بر ۵۰۰۰ کودک اثر را تماشا میکردند که در پایان نمایش با جیغ و اشتیاق وافر آنها روبهرو بودیم که این بسیار برای ما ارزشمند بود. بنابراین سعیم بر این بوده که فاصلۀ بین مخاطب امروز با متون کهن را با روایتی مدرن بشکنم و پیوند میان تمدن شرق و غرب را به این وسیله برقرار نمایم. از این رو فرهنگ تماشای انیمیشن برای بزرگسالان را چه در ایران و چه در فراسوی مرزهایش وابسته به ارائۀ کار قوی و با کیفیت میدانم. اگر روایت و داستان بهخوبی تعریف شود، بیننده در هر مقطع سنی و از هر نژادی با آن ارتباط برقرار میکند کما اینکه از تایوان تا شانگهای چین یا موزههای فرانسه یا تورنتو در سالنهای بیش از سه هزار نفره کار را به اجرا بردم و همگی با آن همسو شده و لذت بردند. شاهنامه از این حیث بسیار ظرفیت گسترش دارد چراکه نگاهی فرامرزی و انسانی را مطرح میکند که با تمام جوامع مشترک است.
برای تبدیل ظرفیتهای شاهنامه به منابع بصری کدام بسترها را مناسب میبینید؟
شاهنامه ظرفیت بصری بالایی دارد که بنده برای به بلوغ رساندن این پتانسیل انتخابم انیمیشن به صورت سریالی و تئاتر به خصوص سایهبازی است که به عنوان اهداف آینده در بستر شاهنامه این مسیر را ادامه خواهم داد گرچه کمیت تولید این دست آثار بسته به میزان برخورداری از حمایت مالی در طی سالیان به وقوع خواهد پیوست. در حوزۀ سینما هم داستان ضحاک را پر ظرفیت میبینم و پیگیری روند تولید سریالی فیلم از داستانهای شاهنامه را پیشنهاد میکنم.
در خصوص نحوۀ آشنایی با سازندۀ پدرخوانده، تماشاییترین فیلم جهان و معرفی کتاب صوتی شاهنامه از جانب ایشان برایمان بگویید.
جناب آقای فرانسیس فورد کاپولا(Francis Ford Coppola) از آنجا که به شاهنامه علاقهمند و آشنا به قصههای آن است، سه بار به تماشای نمایش سایهبازی پرهای آتشین نشستند و در انتها در گفتوگویی که باهم داشتیم ایشان برای محتوای صوتی شاهنامه که اخیرا تولید شده، از اعتبار فرهنگی- هنری خود در جامعۀ جهانی وقعی نهاده، معرفی اثر را به عهده گرفتند و این افتخار را به بنده بخشیدند. ناگفته نماند کتاب صوتی شاهنامه به عنوان طلایهدار نقالی مدرن مطرح است و جناب آقای مارک تامپسون (Mark Thompson)، ۶۱ کاراکتر از مرد، زن و همچنین حکیم فردوسی را به صورتی متفاوت از یکدیگر اجرا کردهاند و برای فضاسازی صحنههای آن تلاشهای بینظیری شده است.
همکاری با استاد کلهر در روایت داستان سیاوش چگونه شکل گرفت؟
اخیرا همکاری جذابی داشتیم با شرکت راه ابریشم در اجرای اثری به نام شاهزادۀ اندوه که روایت ۲۵ دقیقهای از بلندترین داستان شاهنامه یعنی سیاوش بود که سال گذشته به اجرا رسید. استاد کیهان کلهر لطف کردند ساخت و اجرای موسیقی خاص این اثر را به عهده گرفتند که به صورت زنده اجرا شد و با استقبال کمنظیری هم مواجه گشت. روند شکلگیری این اثر در نوع خود جذاب بود چراکه ابتدا قصهاش نوشته شد، سپس فرم انیمیشن آن متناسب با تنفس خودم به عنوان بازیگر تنظیم شد و سپس موسیقی برای این اثر ساخته شد که این امر بر خلاف روند معمول تولید چنین آثاری است. در طراحی بصری آن از جوهر مرکب بهعنوان سمبل خون سیاوش استفاده نمودم که با تلفیق خط خوشنویسی به زبان پارسی، ابیات این قصه در شاهنامه وارد تصویرسازی شد.
شما نخستین فردی هستید که رؤیاها و کابوسهای کاراکترهای شاهنامه را مصور کردهاید، چطور به اجرای این ایده دست یافتید؟
در یک سخنرانی در میان جمعی از دوستداران فرهنگ ایران، در این خصوص توضیحاتی را ارائه دادهام که چگونه به طراحی سولیلوگها، افکار، احساسات، عواطف، رویاها و کابوسهای شخصیتهای شاهنامه رسیدم اما جز در یک قطعه در شاهنامۀ شاه طهماسب که مربوط به خواب طوس از سیاوش است، هرگز جایی این قبیل تصاویر کار نشده و خواستم این ظرفیت را به منصۀ ظهور برسانم تا به جذابیت بصریاش بیافزایم.
با توجه به اینکه قریب به دو دهه است در این حرفه فعالیت تخصصی دارید، چالشهاش پرداخت به چنین تولیداتی را چه میدانید؟ چرا با وجود قابلیت فراوان شاهنامه در نمایشی شدن، این اثر اغلب در حوزۀ ساخت فیلم و تئاتر یا پویانمایی مهزبجور مانده است؟
چالش تولید این دست آثار را بهصراحت در بخش جمعآوری منابع مالی میدانم. براساس استعداد ذاتی که به لطف پروردگار از آن نصیب بردهام و مهارتهایی که تاکنون آموختهام، مسئلهای جز هزینههای مالی برایم وجود نداشته و ندارد چراکه همسرم با درایت و درک بالا نسبت به صرف زمان طولانی برای پروژهها کنار آمده است. با اینکه ما بیشتر پسانداز و منابع مالیمان را صرف تولید این پروژهها کردهایم، او اعتراضی نمیکند، اما جامعۀ ایرانیان را دچار شعارزدگی در خصوص ارج نهادن به فرهنگ و تمدن غنی پارسی دیدهام که در بزنگاه حمایت از چنین پروژههای ادبی- هنری اغلب کمرنگ ظاهر میشوند. من همواره خود را وسیلۀ مبدل فرهنگ به زبان روز دانستهام که پس از تهنشینی دانستههایم از منابع تصویری و ادبی این مرز و بوم میتوانم آن را به شیوهای نوین با سلیقه و کیفیتی ممتاز، مطابق با استانداردهای جهانی به نمایش بگذارم و این امر را نه از حیث درآمدزایی که از بعد وظیفۀ تاریخی و اجتماعیام به انجام میرسانم. اگر حمایت از این دست پروژهها به صورت سیستماتیک اتفاق بیافتد بسیاری از ایدهها که ممکن است به مرور زمان به فراموشی سپرده شوند، امکان تجلی مییابند و این عرصه جولانگاهی برای عرضۀ داشتههای فرهنگی ما به جهانیان بر خلاف تبلیغات منفی رایج خواهد بود.
از طرفی از بعد تاریخی ما انسانهای سرخوردهای هستیم و مدام سرکوب شدهایم. این سرکوبی در اذهان عمومی چنان باقی مانده که گویی هیچ درخشندگی در هویتمان وجود ندارد مگر اینکه یک بيگانه دست روی گنجینههای ما بگذارد تا نگاهمان به آن متمرکز شود. در بررسی ترجمههای شاهنامه یکی از معروفترین آنها متعلق به استاد دیک دیویس (Dick Davis) است اما این ترجمه کامل نیست و برخی از داستانهای مهم از آن حذف شده مثل پیران، کیخسرو و ... . علیرغم این نقصان، ایشان همواره به عنوان یک مترجم برجسته در حوزۀ شاهنامه مطرح شدهاند اما شوربختانه اثر شاهنامۀ مصور که در قریب به پنج هزار ساعت توسط دکتر احمد صدری ترجمه شد و به صورت نثر و روایت خطی، نزدیک به زبان مردم عام است، نزد متخصصان فن محلی از اعراب نداشته است. این در حالی است که براساس تطبیق الشاهنامۀ ابن مقفع به عربی و شاهنامۀ دکتر جلال خالقی مطلق پیش رفته است. ناگفته نماند که ما برای جلب حمایت مرکز مطالعات ایرانشناسی پروفسور احسان یارشاطر هم مراجعه نموديم اما با نقد بر رشتۀ جامعشناسی دکتر صدری، ایشان را فاقد صلاحیت ترجمه دیدند؛ حمایت خویش را دریغ کردند و این تنها نمونهای از برخورد انجمنهایی از این دست و دوستان ایرانشناس بود.
خیرین حوزه فرهنگ و هنر خواه از ایران یا فراسوی مرزهای کشور تاکنون از فعالیتهای شما حمایت مالی داشتهاند؟ ورود حامیان مالی فرهنگی بهخصوص در ایران را چقدر در نشر و تولید آثار فاخر با محوریت بازسازی گنجینههای کهن ادبی ایران مؤثر میدانید؟
خیرین حوزۀ فرهنگ و هنر را نمیشناسم و اغلب افرادی که سراغم را میگیرند به سرمایهگذاری مالی میاندیشند در حالیکه این پروژهها تا کنون برای خود بنده سود کلانی به ارمغان نیاورده و این یک نگرش اشتباه است که فکر کنیم میتوان از این طریق به منفعت مالی رسید. بهطور عموم خارجیها هم با تصور اینکه ایرانیان ثروتمندی در داخل و خارج از کشور وجود دارند، آنها را در حمایت از فرهنگ پارسی نسبت به خویش ارجح میدانند و قدم در راه نمیگذارند.
جامعۀ مهاجر ایرانی را از نظر فرهنگی متأسفانه حامی چنین پروژههایی آن هم در سطح ملی و بینالمللی ندیدم و این عدم برخورداری از حمایت از دیرباز میان ایرانیان گویی مرسوم بوده و همواره هنرمند مهجور. چه بسا در دورانی اسپانسر خارجی برای تهیه و تولید آثارم با اشتیاق قدم پیش میگذاشت و با حیرت از اینکه چرا ایرانیان برای به ظهور رساندن این پروژۀ ملی که معرف تمدن و فرهنگ غنیشان است، همت نکردهاند به تردید میافتاد. این بیت از حکیم فردوسی در تأیید این ادعا به همین ماجرا اشاره دارد که:
"حسین قتیب است از آزادگان که از من نخواهد سخن رایگان"
و البته خالی از لطف نیست که بدانیم حسین یا حیی قتیب که از نامش بر میآید عربزادهای است ایرانی شده، با نام پارسی اردشیر طوسی یکی از اعضای ثابت شهر طوس بود که فردوسی را از باژ دادن معاف نمود و به این طریق او را در سرودن شاهنامه یاری داد. حکیم فردوسی عمر گرانمایۀ خویش را صرف سرودن شاهنامه کرد و در طی تولید چنین شاهکاری، از بعد مادی، حمایتی از سوی سلطان محمود هرگز شامل حالش نشد. متأسفانه بنده هم در طی دوازده سالی که روی تولید محتوای به روز براساس شاهنامه کار کردهام، هشت پروژه به دست گرفتهام که کمتر از حمایت ایرانیان بهرهمند بوده است.
برآورد شما از میزان بودجۀ تولید برای این دست آثار انیمیشنی و عرضه در بازار جهانی چقدر است؟
کتاب شاهنامۀ مصور تا قبل از چاپ حدود ۲۳۰ هزار دلار هزینه داشت و سپس ناشر برای پنج هزار جلد تیراژ نوبت اول ۱۳۰ هزار دلار هزینه نمود که در حال حاضر این اثر به چاپ هفتم رسیده است. برای کتاب سهبعدی برجستۀ ضحاک هم بنده و یکی از اعضای فنی تولید اثر، رقمی در حدود ۴۰ هزار دلار و ناشر بالغ بر ۱۱۲ هزار دلار هزینه کردیم. نمایش سایهبازی پرهای آتشین در حدود ۲۸۰ هزار دلار هزینه بر دوش ما گذاشت که ما برای هر هزار دلارش منت بسیاری از صاحبان سرمایه را کشیدهایم تا این اثر به روی صحنه رود.
با توجه به آشنایی دیرینۀ شما با شاهنامه، آیا با تلطیف محتوای برخی داستانها با توجه به گروه سنی مخاطبان موافقید؟
بله قائل به تصحیحم و همانطور که بنده در روایتها تلخیص میکنم، باید داستانها را بر اساس درک کودک و نوجوان امروزی با توجه به بایدهای جامعۀ جهانی در خصوص رعایت برخی حقوق، تلطیف نمود. به طور مثال مراسم گرازکشی در آغاز داستان بیژن و منیژه، ازدواج بهمن با دخترش همای، تعدد زوجات سیاوش و تدبیر مکارانۀ منیژه برای خواب کردن بیژن و به سرای خویش بردنش، خشونت پشت خوراک ساختن از مغز جوانان در داستان ضحاک را باید برای این قشر تصحیح نمود و ارائه داد چرا که ظرفیت درک این مهم و ضروریات آن دوره را ندارند.
اغلب آثار نمایشی شما همواره در خارج از مرزهای وطن به روی صحنه رفته است، آیا برنامهای برای اجرا و نمایش این آثار به زبان پارسی برای هموطنان خود دارید؟
باعث خوشوقتی بنده خواهد بود اگر حامیان مالی جهت اکران یا اجرا و نشر آثار پیشقدم شوند تا مخاطب پارسیزبان و هموطنانم نیز از تماشای محتواهای فرهنگی تولید شده بینصیب نمانند و همواره از حضور در کشورم استقبال میکنم.
آیا برنامهای برای تربیت نیروی متخصص با توجه به تجربههای موفق خود در این زمینه برای هموطنان خود دارید؟
بله میتوان در قالب طراحی کارگاههایی در این زمینه با هموطنان علاقهمند به این حوزه تجربیات و مهارتها را سهیم شد.
اگر برای ساخت اثر جدید نمایشی، انیمیشنی یا سه بعدی برجسته دوباره سراغ شاهنامه بروید، کدام داستان را مناسب تولید و نمایش در عرصۀ ملی و بینالمللی میدانید؟ آیا این تولیدات ادامهدار خواهد بود و صرفا در زمینۀ شاهنامه به ارائۀ محتوای فرهنگی خواهید پرداخت؟
بله به طور قطع این نهضت ادامه دارد و کماکان در همۀ زمینهها فعالیتم در بستر شاهنامه را حفظ کردهام. در حال حاضر روی اجرای داستان بیژن و منیژه بهصورت نمایش سایهبازی با نام «صدای سخن عشق» کار میکنیم و قریب به ۲۳۸ عروسک تاکنون برایش ساختهایم. هفت خوان رستم را هم در زمینۀ چاپ برجسته و سه بعدی (Pop-Up Book) آمادۀ نشر داریم و گفتنی است در انتشار شاهنامۀ مصور از سه بخش اساطیری، حماسی و تاریخی صرفاً به چاپ دو بخش اساطیری و حماسی اکتفا کرده بودیم، چراکه بنا به تحلیلمان شخصیتهای این دو بخش با یکدیگر ارتباط قویتری داشتند اما برای سال ۲۰۲۲ با همین ناشر از چاپ بخش تاریخی این اثر هم به صورت مصور ویژۀ جامعۀ دانشگاهی غرب رونمایی خواهیم کرد.
چقدر شاهنامه را زندگی میکنید؟ در طی مراحل ساخت و اجرای پروژه بر اثر مواجهه با موانع بزرگ با کدام قهرمان از شاهنامه فردوسی همذات پنداری کردهاید؟
بسیار با شاهنامه عجینم چنانکه همسرم را همواره به مثابه مهرویی میدانم در آغاز داستان بیژن و منیژه که قصه را تعریف میکند. او را چون زنهای شاهنامه قوی و قدرتمند میبینم که تلنگرش، عرق ملی مرا به جوشش آورد؛ حمایت و مهربانیاش محرک و بانی تولید این آثار شد و اگر فضای آرام، مساعدتش در تدوین ترجمهها و درک هموارهاش نبود هرگز نمیتوانستم با ظرافت و دقت، وقت صرف طراحی و تولید محتواهای فرهنگی این چنینی کنم و از آنجا که غربت و محدودیت منشأ ظهور خلاقیت و بلوغ ایدههایم در کنار او شد، شاید جالب باشد اگر بگویم با خالق این قهرمانها، حکیم فردوسی بیشتر همذات پنداری میکنم. نخستین الهام در همت به طراحی و اجرای پروژۀ بلند مدت شاهنامۀ مصور از حکیم ابوالقاسم فردوسی نشأت گرفت چراکه ایشان سی سال از عمر خود را صرف به نظم کشیدن یک اثر تاریخی با حفظ امانت از شاهنامۀ ابومنصوری نمود و به این وسیله در ماندگارسازی زبان پارسی نقش بسزایی داشت. من نیز 26 سال است که از ایران خارج شدهام، 12 سال است روی شاهنامه کار میکنم و 4 سال از عمرم را قریب به ده هزار ساعت برای احیای فرهنگ نگارگری و مینیاتور در بستر این سند هویت ملی صرف نمودم و از هر آنکجا که تحت تأثیر فرهنگ ایرانی بوده است در این اثر بهره بردهام؛ از مکاتب مغول هند تا سیطرۀ عثمانیها نگارگریها را جمعآوری کردم و با کلاژکردن، نگارههای جدیدی خلق نمودم که احیاگر این هنر و دنیای تصویری سنتی کشورم در قرن بیست و یکم باشم.
کدام قصه از شاهنامه را بسیار دوست میدارید و بزرگترین درسی که از این اثر کهن همواره برداشت نمودهاید، چیست؟
از میان قصههای شاهنامه، داستان فرود را به شدت دوست میدارم و در پرداخت قصۀ بیژن و منیژه آنگونه که برای نسل امروز، داستان را آمادۀ اجرا کردهام بسیار میپسندم چراکه متناسب با مصائبی که منیژه با آن مواجه است برای این شخصیت قهرمانی و ماجراجویی.های حماسی طراحی کردهام و در راستای قدرتمندی زنان شاهنامه او را تجسم بخشیدهام؛ اما بزرگترین درسی که به زعم خود از شاهنامه برداشت نمودهام ناپایداری روزگار برای فقیر و غنی، قهرمان و ضد قهرمان است و البته سرکوب منیتها که اگر این دو مهم را در نظر داشته باشیم، جهانی خردمندانه را به آغوش استقبال خواهیم نمود.
شرایط امروز قرنطینه در جهان چقدر بر فعالیتهای شما اثر منفی گذاشته است؟
در طی تمام دوران همواره در خصوص بازنمایی تمدن غنی ایران زمین احساس رسالت کردهام و این مسئولیت را بهتنهایی به دوش کشیدهام تا شاید خیر فرهنگی و اجتماعی آن در ماندگاری اثری درخشان برای بشر، آگاهی و خرد پر رنگتری را به ارمغان بیاورد. بنابراین حبس در استودیو، 16 ساعت کار مداوم در روز یا قرنطینه، زندگی همیشه تا هنوزم بوده است و شرایط فعلی جهان برای من در تولید محتواهای هنری و ادبی خدشهای وارد نکرده، چه بسا عشق و پشتکارم در عرضۀ این آثار دستخوش این رویدادها نخواهد شد.
بهعنوان سخن آخر در حوزۀ تولید محتوای فرهنگی چه رؤیایی در سر دارید؟
ایدهآلم این است که تصاویر و قصههای کهن فرهنگ ما توسط منابعی چون شاهنامه وارد مدارس و فضاهای آموزشی دنیای غرب شود مانند اهتمامی که ادیت همیلتون (Edith Hamilton) در سال ۱۹۴۰ با واردکردن اساطیر یونان به کتب درسی دانشآموزان در آمریکا نمود. البته در اجراهایی که برای مدارس و دبیرستانها داشتیم، در این زمینه خود نیز اقداماتی از این دست را در قالب طراحی و چاپ بروشورهای معرفی جغرافیای ایران، شاهنامه و قهرمانانش داشتهام تا مرزهای میان مردمان سرزمینهای شرق و غرب را محو نماییم. در پایان امید دارم با گسترش و بسترسازی فرهنگی توسط پروژههایی این چنین، جامعۀ غرب به نگرشی صحیح از فرهنگ و تمدن خاورمیانه، به ویژه ایران دست یابد و در این مسیر خود را یکی از سکانداران کشتی فرهنگ در نیل به این مقصود میدانم.
مصاحبه: حورا حقشنو
به نقل از پاژ